از زمانی که اولین حرف الفبا را آموختیم به ما دیکته گفتند آنگاه قلم مانند ابزار می شد و آموزگار با آوایی رسا می گفت بنویسید الف. دانش آموز قلم را با تشویش خاطر از غلط نویسی به جنبش در می آورد تا مبادا مُهر هزارآفرین نگیرد. متاسفانه این شیوه آموزشی با اینکه دیگر ریش در آورده است همچنان در مدارس حاکم است. روشی که به دانش آموزان می آموزد چگونه یک طوطی باشند، پرنده ای که هیچ خلاقیتی به جز حفظ و تکرار کلمات ندارد. زمان حساب و کتاب نمی داند به شتاب می گذرد؛ دانش آموزان بزرگ می شوند و در می یابند در زندگی همواره اتفاقاتی رخ می دهد که آدمیزاد دلش می خواهد درباره آن ها بنویسد اما همین که خامه و کاغذ را می بینند به این نتیجه می رسند آری نوشتن سخت است. چون همیشه منتظر آموزگاری هستند که برایشان دیکته کند. و این کتاب به همین دلیل نگارش یافته است که به ما به زبانی سهل یاد بدهد چگونه یک طوطی نباشیم و نیز می خواهد به ما بگوید اگر کسی از استعداد ذاتی برای نویسندگی برخوردار نباشد اما عاشق خلاقیت و خلق آثار زیبای هنری باشد می تواند با پشتکار به هدفش برسد. پشتکار در نویسندگی به این معنا است در همه ثانیه های یک روز هدف فراموش نگردد و همیشه حتی اگر قلم به دست نداشته باشید در ذهن با واژه ها جملات زیبا بسازید و نه تنها پشت میز کار بلکه ذهن و مغز را تبدیل به یک صفحه سفید و چشم را به یک قلم تبدیل کنید. منظور از اینکه چشم را به قلم تبدیل کنید این است دنیا را با نگاهی بکر و دست نخورده بنگرید به گونه ای که حتی اشیا هم در زیر ذره بین چشمانتان لبخند بزنند. زیرا نویسنده نه گریمور است یک چهره را دستمایه کار خود کند نه یک نقاش است که نظاره گر منظره ای باشد فقط با یک کاغذ سفید رو به رو است. پس باید در ذهنش جهانی بزرگی جای دهد، جهانی مملو از آدمها، اشیا، رودخانه ها، درختان..... اما لازم است بگویم تنها نویسنده شدن مهم نیست چون شاید کمتر کسی به سوال چگونه می توان داستان نویس موفقی شد پاسخ کاملی بدهد! همه کم و بیش با این حقیقت کنار آمده اند که داستان نویسی برخلاف درس ریاضی، فیزیک و شیمی فرمول ندارد. اما موکداً می گویم اگر استعدادش را در خود سراغ دارید یا حتی عاشق نوشتن باشید می توانید بدون هیچ فرمولی موفق شوید فقط باید قلق بهتر نوشتن را بیاموزید به این ترتیب شما راه چندین ساله نویسندگان مشهور را کوتاه-تر به انجام می رسانید و دیگر اشتباهات گذشته را تکرار نمی کنید اما یادمان باشد میوه اگر عصاره ای نداشته باشد هر چقدر هم آن را بفشارند چیزی پس نخواهد داد. من در این اثر سعی کردم از روددرازی و پرچانگی اجتناب کنم و به اصل مطلب موجز وخلاصه بپردازم. هر کدام از فصلهای این کتاب را میتوان در یک جلسه خواند و نکتههایی از آن آموخت تا نویسندگان را در برابر خطاهای رایج واکسینه کند. به خوانندگان هشدار میدهم: آثاری که در گذشته نوشته اید را فراموش کنید و هرگز با آموزه های این کتاب مقایسه نکنید زیرا باعث اتلاف زمان و تحلیل انگیزه می شود. بلکه باید مطالب این اثر را در نوشته های آتی خود در نظر بگیرید.