در حالی که با بیعدالتی، تنگنظری و شرارت بشری روبهرو هستیم، کیست که رؤیای دنیایی بهتر را نداشته باشد و افسوسِ از میان رفتن ارزشها را در دنیایی که در آن زندگی میکنیم، نخورده باشد؟ با این وجود، تغییر هر چیزی مشکل به نظر میرسد. چرا که هر کدام از ما در کنج خلوت خود صبورانه انتظار دنیایی عادلانهتر و انسانیتر را میکشیم، بیآنکه تصور کنیم، انجام این مهم نهتنها به «جامعه»، که تودهای نامشخص و یکپارچه فرض میشود، بلکه به یکایک ما که در آن زندگی میکنیم هم، بستگی دارد. بنابراین تا زمانی که خود را موظف به عمل نکنیم، انتظار تغییر دنیا و پیوند دوبارهی انسانها با ارزشهای اخلاقی، بیفایده است! دنیای بهتر نمیتواند ایجاد شود، مگر هر کدام از ما، پیش از آنکه به قضاوت دیگران بپردازیم، نگران بهبود رفتار خود باشیم.
اما بهمحض پذیرفتن این حقیقت، که با تغییر اعمالمان میتوانیم در دنیا تحولی مثبت ایجاد کنیم، تنها یک مشکل درونی باقی میماند که باید بر آن فائق آییم. اغلب ما برداشتی از عمل اخلاقی داریم، که تقریباً دسترسی به آن را غیرممکن میکند. یعنی خوبی و بدی را در ید قدرت موجوداتی استثنائی و امری مربوط به مقدسین، یا شیاطین میپنداریم. بنابراین از ابتدای کار، با توجه به آنکه نه این هستیم و نه آن، از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنیم.
طی شواهدی که پیش رو داریم، خلاف این برداشت از عمل اخلاقی ثابت شده است: از ورای تجربههای شخصی خواهیم دید که امکان انجام دادن عمل خوب و بد وجود دارد. میآموزیم که لازمهی انجام دادن عمل خوب فقط این نیست که با ایجاد وقفه در زندگی عادی، همهی انرژیمان را صرف دیگران کنیم. بلکه، میبینیم که چطور همهی افراد در کشاکش زندگی روزمره قادرند مثل یک انسان و حتی بهصورت یک قهرمان یا فردی مقدس رفتار کنند. یا برعکس، باعث رنج دیگران، یا وخامت دردهای آنها شوند. همچنین درمییابیم که در پی اخلاقیات بودن، نیاز به صرف وقت خاصی ندارد. زیرا خود زندگی بستری تقویتکننده برای زندگی اخلاقی است. یعنی مهم همان اعمالی است که در محیط خانوادگی و در میان اشتغالات و الزامات زندگی روزمره انجام میدهیم. ضمناً اخلاق تنها به عاملان، یا کسانی مربوط نمیشود که تماماً خود را وقف آن میکنند، بلکه امری است در ارتباط با هر یک از ما. چون هر کسی میتواند گاهی منشأ اثر خیر و سعادت باشد و گاهی منشأ اثر شر و نکبت.
اما برای ساختن دنیایی بهتر، تنها کافی نیست قانع شویم که میتوانیم بهتر عمل کنیم. بلکه لازم است بهطور واضح بفهمیم چه چیزی را باید در خود تغییر دهیم. نقاط ضعف و قوت رفتار خود را تشخیص دهیم. جلوی برخی را بگیریم و برخی دیگر را تقویت کنیم. ضمناً اگر نکتهی برجستهای در عملی میبینیم که شایستهی الگوبرداری است، آن را در اعمال خود بهکار بریم. کاربرد الگوها همیشه به همین نحو بوده است. یعنی فضیلتها بهنحوی عملی، محسوس و تحسینبرانگیز در معرض دید قرار میگرفتند، تا دیگران بتوانند آنها را در خود پرورش دهند. اما این الهامبخشهای نیکی کردن را در کجا باید جستجو کنیم؟ آیا محکومیم آنها را در زمانهای قدیم و در ویژگیهای مقدسین، شهدا، یا اعضای مقاومت بیابیم. یعنی همیشه بهصورت قهرمانی که متعلق به دنیای ما نیست و با انتخابهایی که از آن ما نیست مواجه است؟ یا بهجایی رسیدهایم که میتوانیم آن فضیلتها را در برخی اشخاص همعصر خود ببینیم، افرادی که میدانند چطور زندگیشان را فدای همنوعان خود کنند؟ اما در واقع راهی که برگزیدهاند خارج از توان ماست، به کفنفس و فداکاری نیاز دارد و به سرمشق قرار دادن آنها امیدی نداریم. پس با آنکه تقریباً یکصدا شجاعت، پشتکار، ازخودگذشتگی و نمادهای خوبی را میستاییم، اغلب خیال دنبالهروی از آنها را در سر نداریم. چنانچه به نظر میرسد، رفتارشان تحسینبرانگیز است، اما هدایتکنندهی اعمال ما نیست. شاید در این باره باید توجه خود را به الگوهای رفتاری دیگری معطوف کنیم. الگوهایی بدون شک بیپیرایهتر (سادهتر) که امکان شبیهسازی را برای ما آسانتر کنند. چنین الگوهایی، هم راهی را که باید دنبال کنیم به ما نشان میدهند و هم ما را به پیمودنش تشویق میکنند، چرا که این راه در دسترس ما قرار دارد. یافتن این الگوها مشکل نیست. آنها در اطراف ما و نزد کسانی هستند، که هر روز با آنها برخورد میکنیم. چنین افرادی با حرکت، یا رفتارشان، انسانیتی را از خود نشان میدهند، که میتواند الهامبخش ما باشد.
-قسمتی از متن کتاب-