ایبی فکرش درگیر است و نمیداند باید طرف فرانک را بگیرد و یا رابین. به هر حال هردوی آنها بهترین دوستان ایبی هستند. از طرفی جونا هم حال خوشی ندارد، چرا که اشتباهش در مسابقه فوتبال، باعث شده تیمشان ببازد. ایبی میداند چه چیزی حال جفتشان را بهتر میکند: سفر به سرزمین داستانهای افسانهای! پس به سرا غ آینهی جادویی میروند و این بار، به داستان مورد علاقهی جونا میرسند: جک و لوبیای سحرآمیز! ملاقات با جک، شخصیت مورد علاقهی آنها، بسیار خوشایند است. اما وقتی که اتفاقی داستان جک را به کلی خراب میکند و جک دیگر نمیتواند از لوبیا بالا برود، این وظیفهی ایبی و جونا است تا داستان را نجات دهند!