بها طاهر؛ نخستین نویسندهی برندهی جایزهی بوکر عربی، در رمان "عشق در تبعید" از بنیادگراییهایی میگوید و هشدار میدهد که ما امروز آنها را در پشت شعلههای آتش جنگ میبینیم.
از مصر و لبنان و سوریه تا شیلی. جهانی است برای خودش! جهانی که دیکتاتورها آن را و مردمانش را قربانیِ عطش سیریناپذیر قدرت و ثروت میکنند. راوی از سقوط آلنده میگوید. از کشتار در شیلی، از اختناق در مصر. اما به فرزندان خود که فکر میکند، دچار تردید میشود. به حضور خود در جلسات اتحاد سوسیالیستی و روزنامه و تنهاییِ فرزندانش در گذشته و حال فکر میکند. به ایدهآلهایی که به بنبست رسید و شاید زندگی مشترکش را هم همان ایدهآلها به بنبست کشاندند. "عشق در تبعید" اثری جهانشمول است. در همه جای دنیا میتوان "پترو ایبانز"ها را پیدا کرد که به ناحق شکنجه شدند، آواره شدند، و حتا توسط خبرنگاری در ظاهر فرهیخته و ملیگرا، تحقیر شدند. حتا زیبایی چشمنواز و مسحورکنندهی بریژیت، در قامت یک مترجم، هم نمیتواند ماجرای وحشتناک پترو را تحت تاثیر قرار دهد.
برای یک روزنامهنگار مصری ناسیونالیست و وفادار به جمال عبدالناصر، مرگ او اتفاقی دردناک و به مفهوم پایان آرمانهایش بود. آرمانهای ملی-عربی و سوسیالیستیِ عبدالناصر که او را هم تحت تاثیر قرار داده بود. اما این مرگ، شروع اتفاقات هولناکتری برای اوست. او که در آستانهی رسیدن به سردبیری روزنامه بوده، ناگهان به ستون نوشتن برای یکی از صفحات داخلی که پر از آگهی هم هست، سقوط میکند. و در راستای تلاش برای مبارزه، کتابی درمورد اسطورهاش جمال عبدالناصر مینویسد و به تهمتها درمورد او پاسخ میدهد. اما کتاب، قربانی اختناقِ حکومت سادات میشود. آن کتاب نهتنها نجاتش نمیدهد، بلکه زندگی شخصیاش را نیز به چالش پررنگتری میکشاند. او حالا در جایی دور از مصر، خبرنگار روزنامهای است که حتا خودش هم میداند، مقالات و یادداشتهای ارسالیاش سانسور یا حذف میشوند. بعد از جدایی از همسر ژورنالیستش "منار" و دوری از فرزندانش، تحت تاثیر احساسی درونی قرار گرفته که خود، آن را "شبیه به ترس از آلودگی به گناه با محارم" میداند. "عشق در تبعید" رمانی در مورد زندگی و دنیای ژورنالیستی است.
این رمان با ترجمهی "خدیجه رسولی" توسط انتشارات افراز در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.