درباره استعداد نافرمانی و شکستن قوانین کار و زندگی
در خلاصه کتاب صوتی استعداد نافرمانی خواهید شنید: ویدیویی وجود دارد که من همیشه دوست دارم به دانشجویانم نشان دهم؛ ویدیو با تصویر پسر کوچکی شروع میشود که چند توپ و یک چوب بیسبال در دست دارد. او با صدای بلند اعلام میکند: «من بزرگترین ضربهزننده دنیام»، بعد توپ را به هوا میاندازد، اما موفق نمیشود با چوب به آن ضربه بزند.
او فریاد میزند: «ضربه اول»!
سپس بدون معطلی توپ را برمیدارد و دوباره فریاد میزند:«من بزرگترین ضربهزننده دنیام.» توپ را بالا میاندازد، اما باز هم ناموفق است.
فریاد میزند: «ضربه دوم»!
این بار پسرک چوب و توپ را بادقت بررسی میکند، آنها را برانداز میکند، دستانش را به هم میمالد و دوباره اعلام میکند:«من بزرگترین ضربهزننده دنیام.» توپ را به طرف بالا پرتاب میکند و باز هم نمیتواند به آن ضربه بزند.
«ضربه سوم»!
پس از ناکامی در سومین ضربه، مکث میکند. گیج شده است. ناگهان فکری به سرش میزند، میخندد و میگوید: «واااای! من بزرگترین پرتابکننده دنیام»!
و این لبخندِ پیدا کردن توانمندی است؛ نافرمانها هیچ محدودیتی برای موفقیت قائل نیستند.
سرپیچی از قوانین به معنای بینظمی و بیبرنامه بودن نیست، ما به استعداد نافرمانی نیاز داریم تا زندگی و شغل خود را از یکنواختی و رکود نجات دهیم. وجود افراد نافرمان برای پیشرفت سازمانها و جامعه نیز ضروری است. زیرا آنها میتوانند به راحتی درباره کارها و اهداف یک مجموعه سؤال بپرسند و در صورت ناکارآمد بودن قوانین، بدون ترس موضوع را ابراز کنند.
قرار نیست شکستن قوانین ما را به دردسر بیندازد. بلکه اگر درست و بهموقع باشد، میتواند باعث پیشرفت ما شود. برای آشنایی عملی با این موضوع، در ادامه، داستانهایی از افراد نافرمان را مرور میکنیم که خودشان را محدود به قوانین دستوپاگیر نکردهاند. شنا کردن برخلاف جریان رودخانه همیشه سخت است، اما با تقویت چند ویژگی که در ادامه با آنها آشنا میشویم، میتوان این مسیر را آسانتر کرد.