جادۀ «احیای اندیشۀ دینی» بیش از آنکه نیازمند سن و عمر طولانی باشد، نیازمند درکی عمیق از رفتارهای پیامبر رحمت، امامان شیعه، دستپروردههای آنان و علمای این مکتب است. لذا در این جاده میتوانی جای پای جوانی مخلص همچون شهید دکتر دیالمه را نیز مشاهده کنی و طنین صدای دردمندش را در این راه بشنوی، آنگاه که حرکت خود را «احیای تفکرات شیعی» نامید.
او همهکس بود و هیچ نبود؛ زیرا ادعایی نداشت جز اینکه میانبُری را که خودش در جوانی برای فهم دقیق دین پیموده بود، سخاوتمندانه به دیگران نیز نشان دهد.
عارفپیشه نبود؛ ولی از معرفت کم نداشت. فیلسوفمَسلک نبود؛ ولی در خردورزی کمنظیر بود. دنیاگریز نبود؛ اما دنیایش با دنیای جوانان همسنوسالش متفاوت بود. مرزبندیاش با گروهها و تشکلهایی که با اسلام زاویه داشتند، روشن بود؛ درعینحال بیش از خودِ آنان بر افکار انحرافی و اندیشههای باطلشان تسلط داشت. پشتوانۀ صلابتش در روز، اشکهای عاجزانۀ شبهایش بود. او رسول اندیشهای بود که آن را با همۀ وجود باور داشت. مُروّج مکتبی بود که خود، تربیتیافتۀ آن بود و راهبر راهی که پیش از دیگران، رهرو آن بود. بصیرت دینی، بیاعتنایی به دنیا، حرصورزی بر هدایت، تواضع و مهربانی، دانش وافر، سعۀ صدر، شجاعت و منشی توأم با وقار... تنها بخشی از کاریزمای شخصیت پرنفوذ او بود؛ آنچنان که حتی آنان که راهش را نمیخواستند، خودش را میخواستند!