نخستین مجموعهداستان او با نام برگرد دکتر کالیگاری در ۱۹۶۴ منتشر شد. او در ۱۹۶۶ از موزهی گوگنهایم بورس تحصیلی دریافت کرد؛ و این شروع روند داستاننویسی و نیز کسب افتخارات ادبی متعدد بود. هنگامی که در ۱۹۸۰ به تگزاس برگشت تا تدریس ادبیات خلاقه را در دانشگاه هیوستون آغاز کند ـ تدریسی که تأثیر عمیقی بر شاگردان او داشت ـ علاوهبر کسب افتخارات ادبی، آثار زیادی را نیز منتشر کرده بود. او تا زمان مرگش پانزده کتاب دیگر در هیوستون منتشر کرد، و در ۱۹۷۲ جایزهی ملی کتاب را به خاطر نوشتن یک کتاب کودک، یعنی ماشین آتشنشانی نامنظم، و در ۱۹۸۲ جایزهی پن / فاکنر را به خاطر مجموعهی شصت داستان از آنِ خود کرد. سلطان آخرین رمان اوست که پس از مرگش و در ۱۹۹۰ منتشر شد. در ۱۹۹۷ نیز مجموعهای از نوشتههای غیرداستانی او با نام آموزههای دون بی. به چاپ رسید. او همچنین از اعضای آکادمی هنر و ادب امریکا و اتحادیهی نویسندگان امریکا بود.
بارتلمی با سبکی مونتاژوار ـ که یادآور کارهای دوسپاسوس است ـ عبارات و جملاتی را از آگهیها، ترانهها و تکیهکلامهای روزمرهی مردم به کار میگیرد و از دل این مضامین عاریتی، ساختارهایی نو و چشماندازهایی بکر بیرون میکشد. او که شاید بیش از هر نویسندهی دیگری از کییرکگور و بکت نقلقول میکند، آشنایی کاملی نیز با برنامههای تلویزیونی و موسیقی محلی امریکا دارد. با اینهمه بهخوبی میتوان بین علاقهی شخصی او به خوانندگان پاپ و مرکز خریدهای شلوغ امریکایی ـ که ترسیمشان جنبهی جذابی به آثار او بخشیده است ـ با دیگرانی که از این مضامین صرفاً فیلمهای ردهی ب و کمدیهای پیشپاافتاده میسازند، تفاوت گذاشت.
بارتلمی علاوهبر مونتاژ مواد خامِ دستمایههای اجتماعی، سنتهای داستانی و ساختارهای جاافتادهی قصهگویی در پایان عصر مکانیکی را نیز مسخره میکند، و همزمان آگاهی تاریخی عصر مدرن را با طنز و موشکافی خاص خود به تصویر میکشد. در آثار او اسطورههای کتابِ مقدس و مضامین عشقی رقابتی پابهپا دارند و مرثیهی هوشمندانهای بر پایان عصر کلانروایات ادبی به شمار میآیند. اما باید توجه داشت که سبک بارتلمی صرفاً درآمیختن و مخلوط کردن کورکورانهی این مضامین نیست. اگرچه خود معتقد است که کُلاژ شکل بیانی خاص قرن بیستم است، همزمان گوشزد میکند که «این درهم آمیختنْ کار سختی است که شاید به سوررئالیسمی پیشپاافتاده تبدیل شود... ترکیب کردنِ صرفاً مکانیکی تضادها و تناقضها میتواند به بیراهه رود.»
مضامین طلاق، سرکوب و تردید و شک که در سنت رماننویسان رئالیست قرن نوزدهم هم حاضر بودند، به شیوهای ـ به قول برخی منتقدان ـ تلگرافی وارد کُلاژ ادبی بارتلمی میشوند. او اگرچه شاید زندگی را غمگین یا پُر از ناامیدی میبیند، ترجیح میدهد با طنز و بدون اشک و غم از آن یاد کند.
بارتلمی تجربهگرایی است که نیازی دائمی به نو شدن دارد. نوگرایی در سبک و انتخاب مضامین، داستانبهداستان، خوانندهی خوکرده به روایت سنتی را گیج میکند. مخالفان او سبکش را به سردی و بیاعتنایی متهم میکنند، سبکی که بهسرعت از روی همهچیز میپرد و با ضرباهنگ تند و ناآشنایش مجالی برای آشنایی باقی نمیگذارد؛ اما شاید این سردی نتیجهی اشتیاق تجربهگرایانهی او در راه رسیدن به آن چیزی باشد که ناباکوف «لذت زیباییشناختی» مینامدش؛ و خود نیز، انگار در اثبات این مدعا، میگوید «هر چه زمان کمتر باشد، چیزها جذابتر میشوند.»