لنگرگاهی در شن روان شش جستار در مواجهه با مرگ و فقدان است؛ جستوجویی است برای التیام زخمهای عمیق. این کتاب تقدیم به همه کسانی شده است که میخواهند از فرصت تأمل در هیاهوی سوگ بهره ببرند. در جستارهای این کتاب کوشیده شده بستری برای تعمق فراهم آید تا شاید مسیر معنایابی در فقدان را در لحظههای ژرفاندیشی پیدا کنیم. پاندمیها ما را نهتنها سوگوار فقدان عزیزان و همنوعان، که سوگوار احساس امنیت، روابط اجتماعی، سرمایههای ازدسترفته و آرزوها و آیندهنگریهای نقشبرآبشده میکنند؛ سوگوار فقدان زندگی، آنجور که پیشتر بود؛ سوگوار لحظههای بازنیافتنیِ رؤیاپروری.
جستار چیست؟
جستار یکی از گونههای ادبی است و معادلی برای کلمه essay در زبان انگلیسی. برای شناخت جستار بهتر است بدانیم جستار چه چیزهایی نیست؛ جستار تفاوتهایی با مقاله، داستان، جزوه و مقاله دارد. جستار روایتگر دیدگاه نویسندهاش به یک موضوع است، پس جستار محتوایی است که به نویسنده حق ارزشگذاری، اظهارنظر، و بیان سلیقه شخصی میدهد. در جستارنویسی دست نویسندگان برای انتخاب موضوع کاملا باز است و جزئیترین اتفاقات روزمره هم میتواند موضوع جستار باشد.
خواندن لنگرگاهی در شن روان به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
همانطور که پیش از این اشاره شد، این کتاب درباره مرگ، فقدان، سوگ و مواجهه با آن است، پس کسانی که به هر ترتیب درگیر فقدان و گذراندن مراحل جانفرسای سوگ هستند لازم است این کتاب را بخوانند. این کتاب به آنها کمک میکند دیدگاه جدیدی نسبت به مرگ و فقدان پیدا کنند و بتوانند مراحل سوگ را به درستی طی کنند.
بخشهای برگزیده کتاب لنگرگاهی در شن روان
«یک روز، به احتمال قویتر، یک شب، بیکسیام ویرانگر میشود. حتی بدتر از ویرانگر، عبث و بیهوده میشود. و بسیار خسته تا مغز استخوان خسته خواهم شد. درمییابم که حال و روزم تغییر نمیکند، بلکه اینچنین باقی میماند یا حتی بدتر میشود و این دانستن از پا میاندازدم یا، شاید هم بشود گفت به من نیرو میدهد؛ عزمی برای یکسره کردن کار. مثل آدمی که لرزان روی تختهی مرتفع شیرجه، ایستاده و درباره عمق آب زیرپایش مطمئن نیست. سطح آب اندکی مواج است و درخشان و پلاستیکمانند. و بعد یک مشت قرص مشکل را حل میکند.
اما یادداشت خودکشی را چطور بنویسم؟ همان یادداشت الکن را؟ باید صریح و واضح بنویسم..
نمیخواهم بگویم زندگی غنی، شگفتانگیز، زیبا، رنگارنگ، پیوسته حیرتآور و ارزشمند نیست. حرفم این است که من دیگر راهی به این زندگی ندارم. نمیخواهم بگویم جهان زیبا نیست. چیزهای زیبا هم در جهان هستند. اما این جهان برای من دور و دسترسی ناپذیر است. »
هر کدوم نویسندهها یکی از اعضای خانوادهشون رو از دست میدن (فرزند، همسر یا...) حتی یکی از مرگها برای دوران کروناست؛ و خب کیه که ندونه فوت هر عضوی ممکنه متفاوت از فوت کردن عضو دیگه باشه و هر دورهای برای مواجه شدن با سوگ متفاوتتر از دورهٔ دیگه است؟ برای همین به نظرم اگه به هر نحوی درگیر سوگ بودید خوندن این کتاب به شکل عجیبی آرومتون میکنه. نویسنده هر کدوم از این روایتها قبل از اینکه سوگوار شن نویسندههای قدری بودن و راستش تسکینبخشیش هم بیشتر به همین دلیله که انگار یکی همهٔ اون حرفایی که از گلوی ما بیرون نمیاومد رو روی کاغذ آورده و نوشته، مثل بغضی که سبک بشه.
من فکر میکنم هر آدم سوگواری دورههایی از خشم و استیصال و سردرگمی و فاصله رو تجربه میکنه. این کتاب برای حرف زدن از همون روزهاست، بدون اینکه هیچ اصراری برای نفیشون داشته باشه. شاید حتی نشون میده دنیای آدم سوگوار زوایا و ابعاد دیگهای داره که تا قبل از تجربه اون لحظات پنهان و در حاشیه است.
حتی اگه خودتونم سوگ رو لمس نکردید و آدم سوگواری در کنارتونه، خوندن این کتاب میتونه «تا حدی» شما رو با اون زوایای دور از دسترس احساسات افراد سوگوار آشنا کنه.
5
کتاب متفاوتیه، صدای مجتبی شکوری خیلی روش نشسته و به نظرم همهمون باید تجربهی خوندن چنین جستاری رو داشته باشیم✌🏻
5
من نسخه صوتی با صدای آقای مجتبی شکوری رو گوش کردم و بی نهایت عالی بود؛ هم متن و هم خوانش.