درباره بایستگی های تشکیل دیوان بین المللی دادگستری اسلامی
با عنایت به اینکه در دنیای معاصر و در حقوق بینالملل جدید، قواعد و مقررات صرفاً به جنبهی مادی و زمینی زندگی انسانها اشاره دارند و مباحث مربوط به عدالت واقعی و اجرای آن با توجه به خروج موضوعی از حیطهی عمل بشر، به روز معاد و خالق یکتا واگذار شده است و با عنایت به اینکه اغلب مذاهب (جز استثنایی چند مانند اسلام)، بیشتر حوزهی فردی را شامل شده و آموزههای اجتماعی آنها در سطوح زندگی واجد اثرگذاری فراوانی نیست و مهمتر از همه با عنایت به اینکه حداقل از عصر روشنگری به بعد در دولتهای متمدن و پیشرفتهی غربی و اروپایی، دین از حوزهی حکومتداری جدا شده و قرائتهای رسمی و حکومتی از ادیان و مذاهب بالاخص مسیحی که منجر به بروز فجایع وحشتناک قرون وسطی گردید به حاشیه رفته است و با توجه به اثرگذاری شدید تمدن اروپایی و آمریکایی در تدوین حقوق بینالملل نوین و شکلگیری قطعنامه 9/59 در چنین فضایی (فضایی از دیدگاههای اعتقادی و نسبی جهان) در نوشتههای مرتبط با تاسیس دیوان بینالمللی داگستری اسلامی، به موضوع فوق پرداخته شده است. قطعاً یکی از دلایل اصلی آن تبعیت احکام متعالی اسلامی از انعطاف و نرمش در برابر دیدگاههای سکولاریستی بر خلاف سایر مذاهب و کیشها میباشد. در حمایت و جانبداری مذاهب و آیینهای دینی و اعتقادی از اصول و عقاید بنیادین بشر و با اهمیت جلوه دادن بشر به عنوان رئوس اصلی دیدگاههای اعتقادی خود هیچ شک و شبههای وجود ندارد، ملاحظهی پیامبران الهی و بانیان دیدگاههای اصلی عقیدتی در شرق و جنوب شرقی آسیا (حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع)، حضرت محمد (ص)، بودا، کنفوسیوس و...) و عاری بودن ایشان از هر نوع عمل ناصواب و غیرانسانی و تأکیدی که با شروع نهضتهای خود بر رعایت حقوق انسانی نمودهاند، به روشنی مؤید عدم اختلاف و تناقض میان خمیرمایهی اصلی مذاهب فوق در تلاش برای ارتقای حقوق بشری و انسانی است. مذهب مسیحیت چنان از خشونت و خشونتورزی نفرت دارد که پیشوای آن عنوان مینماید «اگر کسی به صورت راست شما سیلی زد، صورت چپ خود را نیز به سمت وی برگردانید». یا در اسلام آیات و احادیث بیشماری بر رعایت صلح و صفا و آرامش در میان اعضای جامعه تأکید بیشماری نمودهاند. ایجاد دادگاه بینالمللی دادگستری اسلامی نیز هدفی جز نهادینه کردن همین دیدگاهها و تفکرات ندارد. دین و مذهب و اصل آن همیشه متفاوت از آن چیزی بوده که در برهههای تاریخی بشریت به اسم دین و دینداری بر مردم رفته و جنایتهای متعددی بر این اساس، خلق گشته است، ملاحظهی دیدگاههای بشری و انسانی حضرت عیسی (ع) آیا میتواند تایید کننده فجایع و جنایاتی که جاهطلبان کلیسا به اسم دین و مذهب به مردم قرون وسطی روا داشتهاند، باشد. لذا نباید سوءاستفادههای ابزاری از دین به حساب اصل دین گذاشته شده یا قرائتهای ابزاری از اصول دینی به عنوان آموزههای دینی محسوب گشته و از این طریق آیینها و مذاهب در برابر اساسنامه و ایدههای ترویجی آن قرار گیرند. هر نهاد اجتماعی همانند مادههای موجود در طبیعت امکان استفاده صحیح را دارد. حال آیا اگر در موارد نادری استفاده نادرستی از پدیدههای اجتماعی صورت میگیرد، باید در خصوص اصل و ماهیت آن پدیده قضاوت کلی نموده و آن را انکار کرد.