وقتی سخن از شعر زن و ادبیات زنانه به میان میآید، ناخودآگاه برای لحظهای سکوت میکنیم. چرا که زن در هیچجای تاریخ جایگاه آنچنانی که باید میداشت، ندارد و همچنان مظلوم باقیمانده است.
ادبیات فارسی دامنهی گستردهای را در طول قرون متمادی هموار کرده و شاعران و نویسندگان مختلفی را از طیفهای مختلف در بطن و دامان خویش پرورده است؛ اما در این میان این زن است که همواره در پس پردهی ابهام باقی مانده و با القاب مختلفی عرض اندام کرده است. در بسیاری از موارد حتی زیستن در پردهی ابهام هم برایش میسر نبوده است.
وقتی تاریخ را ورق بزنیم، با زنان مستعدی مواجه میشویم که قد برافراشتند و با تمام محدودیتهای خانوادگی و اجتماعی حتی با نام مستعار به سرودن شعر پرداختند و در بسیاری موارد حتی نام مستعار نیز از آنها گرفته شده است.