ساده
ماییم به تن کرده یکی جامهی ساده
یک جرعه میِ سرخ به یک سفرهی ساده
گر شهپر شیدایِیمان اوج بگیرد
طنازی یار است به یک غمزهی ساده
ماییم و نگاهی به قد و قامت معشوق
سروْ است تو گویی به تنش جامهی ساده
گر توشهی عشق است نگاهی که تو داری
ماییم سفر رفته به یک توشهی ساده
آری به دلم هست که ابروی تو خواهم
آیا رسد آن تاج به این بندهی ساده؟
چشمان تو زیباست، چه گویم که بگُنجد
زیبایی چشمان تو در جملهی ساده؟
ما را به بَرِ خویش ببر، گرد و غباریم!
سنگین شود از گَرد مگر جامهی ساده؟