جستار را ادبیات بیقرار خواندهاند. تعریف جستار روایی هنگام خواندن متن شکل میگیرد، فرو میریزد و دوباره ساخته میشود. قواعد ثابتی در میان نیست و به قول اَنی دیلارد، جستارنویس هر بار باید فرم خودش را بسازد. تعریف جستار آسان نیست اما نویسندگانی که با این ژانر دستوپنجه نرم کردهاند بدون ادعای ارائهی تعریف نظری برای این قالبِ نوشتاری، تعبیرهای تأملبرانگیزی دربارهی جستار دارند که دیدن آنها در کنار هم، تصویر ذهنی ما از این ژانر را روشنتر میکند.
جستارنویسان، این ژانر را فرمی گریزپا میدانند؛
فرمی سیال برای گفتن از رخدادهایی که بر منِ نویسنده گذشته و ردپایشان نه در زندگی او که بر هویتش به جا مانده؛ رخدادهایی که راوی میکوشد به مددشان تکهای شخصی و خاص را در جورچین مفاهیم کیهانی، جهانی و عام جا دهد.
متنی ماجراجو در جستوجوی راهی برای جفتوجور کردن چیزهای بهظاهر ناجور؛ برای یافتن خویشاوندیهای پنهان بین مقولات غریبه.
قالبی لگامگریز که نشان میدهد چگونه امور شخصی و عمومی در تاروپود هم گره میخورند و چگونه دانش آکادمیک و دریافت شهودی در هم میجوشند و قوام مییابند.