آیا افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی میگیرند؟ همهی ما شنیدهایم که گفته میشود افراد فقیر به این دلیل که تصمیمات مناسبی در زندگی نگرفتهاند موفق نشدهاند. اما درمورد افراد موفقی که کارهای خود را در لحظات آخر انجام میدهند چطور؟ و یا افراد تنهایی که به سختی دوست پیدا میکنند؟ این سوالات به نظر نامرتبط باهم هستند اما در یک چیز مشترک هستند «کمبود». برای یکی کمبود زمان، برای دیگری کمبود پول و... از نظر سندهیل مولاینیتن، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد، و الدار شفیر، استاد روانشناسی دانشگاه تاد، افراد به این دلیل تصمیمات بد میگیرند که فقیر هستند! در ادامه به معرفی کتاب فقر احمق میکند میپردازیم.
سندهیل مولاینیتن و والدار شفیر در این کتاب درباره این موضوع صحبت میکنند که «فقر» چگونه روی ساختار ذهنی افراد تأثیر میگذارد و زمانی که ذهن یک فرد متوجه کمبود (Scarcity) در یک منبع میشود (حال این منبع میتواند پول، زمان و هر چیز دیگر باشد) روی آن منبع تمرکز کرده و در نتیجه از دیگر چیزها غافل میشود. همچنین کمبود باعث میشود تا ظرفیت ذهنی فرد کاهش پیدا کردن و سرعت پردازش آن نیز کمتر شود. به همین دلیل تصمیمات مناسبی باتوجه به موقعیتها نمیگیرد. روانشناسان این مفهوم را به اینصورت توضیح میدهند که وقتی ذهن فرد روی یک چیز متمرکز باشد، تواناییها و مهارتهای دیگر مثل توجه، کنترل روی خود و برنامهریزی بلندمدت مختل میشود. بهگفتهی مولاینیتن و شفیر در این وضعیت، پردازشگر ذهن مانند پردازشگر رایانهای که در حال اجرای چندین برنامه است، کند میشود. در واقع ما ظرفیتهای ذهنیمان را از دست نمیدهیم؛ بلکه توانایی دسترسی به تمام داشتههای معمولمان را نخواهیم داشت. اگر موضوع زمان را درنظر بگیریم مثال خوبی برای شناخت عملکرد مغز در زمان کمبود است. اغلب افراد این تجربه را دارند که وقتی مهلت انجام یک کار محدود باشد باعث افزایش تمرکز روی آن کار میشود اما این تمرکز بهایی هم دارد و بهای آن بیتوجهی به هرچیزی خارج از محدودهی آن کار است. در این حالت کارهای دیگر یا نادیده گرفته میشوند و یا به تعویق میافتند. نویسنده از این موضوع برای توضیح بهتر نحوهی عملکرد ذهن در برخورد با کمبود استفاده میکند. در بخش دیگر کتاب به موضوع «کمبود، کمبود به بار میآور» میپردازند و سازوکار تأثیر آن روی زندگی افراد مختلف را توضیح میدهند. در فصل انتهایی کتاب به طرحهایی برای کمبود و چگونگی انتخاب تصمیمات درست و تغییر در برنامهها و سیاستهای کلی برای تأثیرگذاری مثبت روی زندگی افراد بحث میشود. شما میتواند کتاب صوتی فقر احمق میکند را در وبسایت و اپلیکیشن فیدیبو بشونید.
سندهیل مولاینیتن در سال ۱۹۷۳ در هند متولد شده است و تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاههای کرنل و هاروارد به اتمام رسانده است. او که برندهی جایزهی نوابع MacArthur است اکنون استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد است و روی موضوعات مربوط به اقتصاد توسعه، اقتصاد رفتاری و مالی شرکتها تحقیق و پژوهش میکند.
الدر شفیر، زادهی ۱۹۵۹ در آمریکا و دانشمند علوم رفتاری است. او استاد علوم رفتاری و سیاستهای عمومی و همچنین استاد روانشناسی و روابط عمومی دانشگاه پرینستون است. او در حوزههای علوم شناختی، قضاوت و تصمیمگیری و اقتصاد رفتاری پژوهش میکند. تحقیقات کنونی شفیر بر تأثیر فقر در تصمیمگیری تمرکز دارد. او که به تازگی موفق به دریافت کمک هزینهی گوگنهایم شده است، اعلام کرده است که این مبلغ را صرف ادامهی تحقیقات خود در زمینهی روانشناسی کمبود خواهد کرد.
این کتاب جزء کتابهای پرفروش دنیا بوده و به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. آقای سید امیرحسین میرابوطالبی از مترجمان خوب کشورمان نیز این کتاب را به فارسی برگردانده است و با همکاری انتشارت ترجمان علوم انسانی منتشر کرده است. همچنین کتاب صوتی فقر احمق میکند با گویندگی تایماز رضوانی در اپلیکیشن فیدیبو در دسترس است.
این کتاب بهطور خاص درمورد پول و نحوهی استفاده و برنامهریزی برای آن اطلاعات خوبی را ارائه میکند و توضیح میدهد که به چه صورت میتوانیم با فقر مقابله کنیم. از آنجایی که این کتاب درمورد اقتصاد رفتاری است برای عموم افراد بزرگسال قابل استفاده بوده و همچنین مدیران شرکتها و سیاستمداران میتوانند نکات بسیاری از این کتاب بیاموزند. برای تهیه کتاب صوتی فقر احمق میکند که با عنوان فقر جهل میآورد نیز منتشر شده است به وبسایت و اپلیکیشن فیدیبو مراجعه کنید.
زمانی که به یکی از همکاران اقتصاددانمان از مطالعهمان دربارهی کمیابی گفتیم، پاسخ داد «علم کمیابی قبل از این هم وجود داشته. شاید اسمشو شنیده باشین. بهش میگن علم اقتصاد». البته که حق با او بود. علم اقتصاد درواقع مطالعهی شیوهی بهکارگیری ابزار محدود برای رسیدن به خواستههای نامحدود است، شیوهی مدیریت کمیابی فیزیکی از سوی افراد و جوامع. اگر پولتان را خرج یک کت جدید کنید، پول کمتری برای شام بیرون خواهید داشت. اگر دولت پولش را صرف رویههای تجربی مربوط به سرطان پروستات کند، پول کمتری برای ایمنی بزرگراهها خواهد داشت. دیگر بینشهای اقتصادیْ برآمده از تشخیص این نکته هستند که کمیابی فیزیکی به قیمتها واکنش نشان میدهد. و گاهی اوقات این واکنش غیرمنتظره است. دیرینشناسان اروپایی در چین قرن نوزدهم این موضوع را با تجربهای ناخوشایند دريافتند. آنها، که به دنبال استخوانهای دایناسورها بودند، به روستاییان برای هر تکه استخوانی که پیدا میکردند پول میدادند. نتیجه چه شد؟ عرضه تحت تأثیر قرار گرفت. افراد به دنبال تعداد بیشتری استخوان بودند. وقتی کشاورزان تکههای استخوان را پیدا میکردند. آنها را خرد میکردند تا تعداد بیشتری استخوان داشته باشند و پول بیشتری دریافت کنند.
رویکرد ما به کمیابی متفاوت است. کمیابی در علم اقتصاد همهجا پیدا میشود. همهی ما مقادیر محدودی پول داریم؛ حتی پولدارترین افراد هم نمیتوانند همهچیز را بخرند. اما به نظر ما درحالیکه کمیابی فیزیکی همه را در بر میگیرد، احساس کمیابی این طور نیست. روزی را تصور کنید که چندتایی جلسه دارید و فهرست کارهایتان به اندازهای نیست که از دست در برود. زمانی که کاری ندارید را صرف طولدادن نهار یا حضور در یک جلسه میکنید و یا به یکی از همکارانتان زنگ میزنید تا احوالش را بپرسید. حالا روز دیگری را تصور کنید که برنامهی کاریتان پر از جلسات پشت سر هم است. آن وقتِ آزاد کوتاهی هم که دارید باید به یک پروژهی عقب افتاده اختصاص یابد. در هر دو این موارد زمان از نظر فیزیکی کمیاب است. مقدار ساعتی که سرکار بودهاید یکی بوده و فعالیتهای زیادی برای پر کردن این ساعات پیش رویتان بوده است. با این حال در یک مورد شما عمیقاً نسبت به این کمیابی و محدود بودن زمان آگاه بودهاید؛ در مورد دیگر این کمیابی واقعیتی مبهم بوده و شاید اصلاً توجهتان را جلب نکرده باشد.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 513.۶۹ مگابایت |
مدت زمان | ۱۲:۲۸:۰۸ |
نویسنده | سندهیل مولاینیتن |
نویسنده دوم | الدار شفیر |
مترجم | امیرحسین میرابوطالبی |
راوی | تایماز رضوانی |
ناشر | ترجمان علوم انسانی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۳/۰۲ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
موضوع کتاب در حیطه اقتصاد رفتاری هست، نویسنده فقر رو با کمیابی معادل قرار میده، و کمیابی رو داشتن هر چیزی، کمتر از اون مقداری که دوست داریم داشته باشیم، تعریف میکنه؛ مثل کمیابی پول، زمان، غذا(رژیم)، توجه و رابطه و .... و در خلال مثال های محشر میگه وقتی دچار کمیابی میشم چطور مغز تونل میزنه و دیگه نمیتونیم خارج از تونل رو ببینیم و این باعث ایجاد تمرکز میشه، تمرکز منفی یا مثبت مثل تمرکز شب های امتحان، یا مدام دنبال رابطه گشتن وقتی که تنهایی فوق العادس
کتاب در مورد اثرات کمبود توی زندگی شخصی و اجتماعی و یه جاهایی هم تاثیرات سیاسی و ت اریخیشه. شاید به نظر خیلی ساده بیاد موضوع، ولی وقتی میری توی دلش میبینی چه موقعیتهای عجیبی برای خودمون پیش آوردیم، بدون اینکه حتا بدونیم. مثلهای خیلی جالبی هم داره. خلاصه که خوبه و پیشنهاد میکنم.
گزارشی از مجموعه مطالعاتی که اثبات میکنند چطور در مضیقه قرار گرفتن از نظر مالی، زمانی و غیره سبب تمرکز صرف بر روی آن موضوع میشود که خود عامل چشمپوشی از دیگر مسائل پیشرو است. در فصول آخر کتاب، راهکارهایی در مقیاس خرد و کلان برای فائق آمدن بر اینگونه تنگناها ذکر شده است. ترجمهای ضعیف که ناشی از کمبود زمان و دانش مترجم است و نمونهای بارز از اینکه چطور یک ترجمهی بد میتواند تاثیر منفی روی خوانش متبحرترین راویها داشته باشد.
از نظر من بسیار کتاب جذابی بود و فقر رو از دریچه جدیدی مطالعه کرده بود. خلاصه ای که در اینجا ارائه شده بسیار حرفه ای, گویا و جامع است. ممنون از زمانی که گذاشتید. خوندن این کتاب رو به همه عزیزان توصیه می کنم
بهم ارامش میده هم گوینده ش و صدای دلنشینش هم داستان جذابش که بسیار کار امد هست این کتاب از دوستی بنام matinmental پیشنهاد شد که در حوزه کریپتو و انواع بازار های مالی فعالیت داره پس توسیه میکنم حتما شما هم ازین اثر فوق العاده استفاده کنید
کتاب بسیار مفیدی بود از نظر بنده،مطالب کتاب واقعا جای تعمل داره،و در اخر باید بگم که منتظر راهکار نباشید تو کتاب و حتما در زمانی که یکم ارامش فکری دارید کتاب رو گوش بدید،ورگرنه احتمالا براتون خسته کننده بنظر میرسه، کتابی که باید همه ۱ بار گوش بدن.
کتاب چند درس فوق العاده داره که دونستنش میتونه تاثیر زیادی در جهت پیشرفت بهینه زندگی کردن بزار اما میزان حشو در آن بسیار بالاست خیلی از نتیجه گیری ها و حتی جملات بارها تکرار میشن، یجورایی که بعضی وقتا میخوای بگی که « خداوکیلی فهمیدم بعدی شروع کن:)»
کتاب خوبیه . از فقر و زوایاش و ضرر هاش میگه . تا حدودی هم راه حل میده . بی ارزش نیست و خوندنش بد نیست . ولی کل کتاب و تو یه صفحه هم میشه نوشت. زیادی طولش داده واقعا حداقل ۶۰ درصد کتاب مثاله! ولی ارزش خوندن رو داره .اگه حوصلتون از فولاده!
از خلاصه بر میاد که کتاب بدرد بخوری برای عموم نیست شاید اونایی که تو زمینه اقتصاد مطالعه دارند بیشتر حذب این کتاب بشن. ولی جالبه که مخاطب زیادی داره و احتمالا بخاطر عنوان جذابه
بهترین کتابی که توی زندگیم خوندم این کتاب بود من مدیر سرمایه گذاری هستم و دکترای مدیریت مالی دارم به جرات بهترین کتابی بود که من خوندم