جامعۀ کارشناسی و سیاستگذاری ما چگونه با موضوع جمعیت روبهرو شدهاست؟ آیا به پیامدهای میانرشتهای بودنِ موضوع جمعیت و ضرورت هماندیشی دانشمندان حوزههای گوناگون اندیشیدهاست؛ یا آنکه با تمرکز بر برخی حوزهها و پافشاری بر پارهای از جنبهها، به تدوین اسناد در اینباره دست زدهاست؟ آیا اصولاً تحوّلات جمعیتی کنونی، در مقیاس کلان بازگشتپذیر است؛ یا آنکه زمینهها و عوامل آن از گونهای پابرجایی برخوردارند که بازگشت به وضعیت دهۀ هفتاد و پیش از آن را ناممکن میسازند؟ جامعۀ فقاهتی ما چه تصویری از جمعیت دارد و آیا تحلیل فقهی خویش را بر نگاه خُرد به موضوع جمعیت -که بیشتر با عنوان «تنظیم خانواده» شناخته میشود- استوار کردهاست؛ یا تحوّلات جمعیتی در مقیاس کلان و حکومتی را موضوع حکم قرار میدهد؟ چگونه میتوان برای شناخت چنین موضوعاتی، ارتباط نهاد فقاهت با نهادهای کارشناسی را بر شیوهای درست و روشی علمی و دفاعپذیر استوار ساخت؟