نام ایرج تیمورتاش را نخستینبار در جمعی دوستانه شنیدم. قرار بود با یاری آن جمع، به مناسبت سالمرگ زندهیاد منصور ملکی، کتابچهای دربارهی زندگیاش فراهم آوریم و آنجا بود که سخن از دبیرستان مرجان و معلمانش به میان آمد. ایرج تیمورتاش یکی از آن معلمان بود که توکا ملکی نامش را بر زبان آورد. شاید فامیلی خاصی که داشت ذهنم را کنجکاو کرد که بدانم چه نسبتی میان ایرج و تیمورتاشِ مشهور وجود دارد. وقتی فهمیدم آقامعلم، برادرزادهی وزیر دربار مقتدر پهلوی اول بوده، ماجرا برایم جالبتر شد. هرچند جستوجوی بیشتر دربارهی او با توجه به تمرکزمان بر کاری که دربارهی منصور ملکی میکردیم، مسکوت ماند اما آن نام در خاطرم ماند، تا اوایل سال ۱۳۹۶ که ایدهی راهاندازی انتشارات «خط و طرح» از سخنی دوستانه به واقعیت بدل شد. از آغاز، بنا بر این بود که بخشی از تلاشها را در این انتشارات بر «جدال با فراموشی» متمرکز شود. اینجا بود که در میان پروژههای پیشنهادی نام ایرج تیمورتاش نیز مطرح شد. تا آن زمان نمیدانستم ایرج تیمورتاش علاوه بر معلمی، دستی هم بر آتش هنر داشته است. گام اول را که برداشتم مشتاقتر شدم که دربارهی زندگیاش بدانم. دلیل مشخص بود. او بهرغم آنکه در دورانی سالها دورتر از ما زیسته بود، اما یادگارانی داشت که حتی در خاطرات ما هم ردپاهایی از آن برجا مانده بود. دوتا از ترانههای مشهورش «او نیامد» و «خدانگهدار» به محض شنیدن مرا به روزگار کودکی برد. هر دو ترانه را شنیده بودم اما هیچ نمیدانستم ترانهسرایش همین آقامعلم دبیرستان مرجان است. وقتی توکا ملکی مدیر انتشارات «خط و طرح»، پیشنهاد نوشتن کتابی دربارهی زندگیاش را داد، بهواسطهی همان نوستالژی ترانهها پذیرفتم. اما این کار دشوارتر از آن بود که تصور میکردم. ما باید دربارهی کسی کار میکردیم که نهفقط پژوهشگران موسیقی، که حتی همنسلانش نیز کمتر یادی از او کرده بودند.
جستوجوی فراوانی لازم بود تا سرانجام طرحی کلی از زندگی کوتاه ایرج تیمورتاش به دست بیاوریم. مجموعهای از اطلاعات که بعد از تدوین هم مطمئناً نواقصی دارد. ما بهرغم تلاش فراوان، بهدلیل کمبود منابع موثق و فقدان آرشیوی بینقص از ترانههای آن دوران، نتوانستیم تمامی کارهای ایرج تیمورتاش را گردآوری کنیم اما همین مجموعه نیز بخش قابل توجهی از آثارش را دربر میگیرد. از طرف دیگر، در این کتاب جای روایت برخی از همدورهایهای ایرج تیمورتاش که هنوز در قید حیات هستند خالی مانده است. افرادی که یا بهخاطر کهولت سن و گذشت بیش از نیمقرن از آن دوران نتوانستند خاطرهی روشنی از او به یاد بیاورند یا در فرصتی که ما برای گردآوری این کتاب داشتیم نتوانستیم با آنان همسخن شویم. این دو نقیصهای است که امیدوارم اگر این کتاب چاپ بعدی داشت بتوانیم در رفعشان توفیق یابیم.
بسیار خوشحالم که همزمان با انتشار این کتاب، قرار است برخی ترانههای ایرج تیمورتاش توسط پری ملکی، پیمان خازنی و گروه موسیقی خنیا روی صحنه برود. اتفاقی بزرگ که میتواند به زدودن غبار فراموشی از چهرهی یکی از ترانهسرایان پرکار رادیو در دهههای ۳۰ و ۴۰ کمک کند.
اطلاعاتی که در این کتاب آمده است اغلب برای نخستینبار است که منعکس میشوند؛ کاری که اگر یاری هریک از همراهانم در این راه پرسنگلاخ نبود، شاید ناممکن میشد. در اینجا لازم میدانم از یاری این همراهان تشکر کنم.
از پسران ایرج، فرهاد و فریبرز و همسرش نینا رضوانی مقدم که اطلاعات گرانبهایی در اختیارمان قرار دادند سپاسگزارم. مرهون تلاش تورج پورپاک و مژگان پورپاک خواهرزادههای ایرج هستم که برخی اسناد و عکسهای مورد استفاده در کتاب از آرشیو خانوادگی آنها به دست آمده است. از توکا ملکی که در کار طاقتفرسای یافتن تصنیفها و نشریات رادیو یاریام داد بسیار سپاسگزارم. از علیرضا میرعلینقی که اطلاعات ذیقیمتش را دربارهی تاریخچهی رادیو بیمنت در اختیارم قرار داد بسیار ممنونم. بر این فهرست باید نام رضوانملک قهرمان، مرجان تیمورتاش، ناصر رستگارنژاد، مرتضی رستگارپناه، جهانشاه سلطانی اردلان، امینالله رشیدی و غزاله یعقوبی را نیز بیافزایم که کمکهایشان راهگشای من در انجام این پژوهش بود. در پایان از همکاری موزهی موسیقی (آرشیو محمدعلی گلشن ابراهیم)، کتابخانهی ملی و کتابخانهی مجلس شورای اسلامی هم سپاسگزارم که استفاده از آرشیوهایشان در بخشهایی از این پژوهش، کارمان را تسهیل کرد.