چهارمقالهای که در این مجموعه گرد آمدهاند، بازنوشته یک سلسله سخنرانی است، درباره چهار گوینده بزرگ ایران، که طی نُه جلسه در تابستان ۱۳۷۷ در «شهر کتاب» ایراد گردید. گفتهها، نانوشته و بدون یادداشت بود، و همانگونه که از نوار پیاده شده است، با اندکی حک و اصلاح در اینجا آورده میشود. نظر بر آن بود که همان لحن شفاهی و طبیعی در آنها حفظ گردد. این چهار گوینده میبایست در کنار هم قرار بگیرند، بهخصوص برای جلب توجه جوانان، زیرا سرگذشت ایران را در آثار خود بازتاب میدهند، و سرگذشت ایران شنیدنی است.
مأموریت شعر در زبان فارسی قدری با جاهای دیگر فرق دارد. در زبانهای دیگر آن را بیشتر برای تلذّذ هنری میخواهند، ولی ما علاوه بر آن میخواهیم از آنها بیاموزیم که که بودهایم و چه بودهایم.
در دوران بعد از اسلام، تاریخ ایران به گونهای سیر کرده است که قوم ایرانی کلام شاعرانه را به عنوان یک غشاء دفاعی بر خود بپوشاند: از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم...
از این رو، وزنه فرهنگ ایران، و محصول نبوغ ایرانی بیشتر از هر چیز بر شعر متمرکز گشت.
ما در این مرحله از تاریخ خود، بسیاری از چیزها را دادیم و در ازای آنها چند اثر بزرگ گرفتیم. این نشان میدهد که در هر حال، ایرانی درگیر و دار حوادث، سرزندگی خود را از دست نداده است.
اکنون باید ببینیم که در روزگار ما با دگرگونی شگرفی که در کار دنیا راه یافته، چه پیامی میتوانیم از این آثار بگیریم.
این پیام حالت دوگانهای دارد: از یک سو ما را میکشد به طرف ارتفاع، به جانب معنویتی لطیف، و از طریق آن ما را کمک میکند تا قشری را که زندگی جدید از فلز بر روح ما کشیده، کم فشار سازیم.
اما از سوی دیگر، باید مراقب باشیم که به لای لای شعر در خواب نرویم. از بیدار بودن باز نمانیم. شیوه تفکر اشراقی، اگر به انحطاط بیفتد به نازایی و آشفتگی سر میزند، باید کشانده شود به منطق و نظم تا موازنهای میان عقل و احساس پدید آید. نیازهای دنیای امروز نیروی عقلانی تازهای میطلبد.
اگر بپذیریم که اندیشه مادر کردار است، باید درخت اندیشه را سرسبز نگاه داشت.
شعر فارسی چون محصول تجربه ممتد قوم ایرانی در سرزمینی پرحادثه است، هیچ حرفی نیست که ناگفته گذارده باشد، هیچ زاویهای از زوایای تأمل نیست که نکاویده باشد. با بیانی بسیار دلنشین، و به این علت است که زمانی از دروازه چین تا کناره مدیترانه، و از جیحون تا سند را در تسخیر خود داشته است.
چهار گوینده بزرگی که در این جا از آنها یاد کردیم، نموداری از نامیرایی آتش ایران هستند. ادب فارسی در مجموع، رو به گشایش، روشنایی و گرمی داشته، رو به جستجو. اگر ایرانی در این دوره از تاریخ خود، بیشتر وقت خود را به سخنگویی گذرانده، برای آن است که راه کردار در برابرش خالی از سنگلاخ نبوده. اکنون دیگر زمان آن رسیده که از حرف باز آید، و به کردار روی برد. ناگزیر است چنین کند، زیرا ادامه هستیش در گرو آن است.
در ادب فارسی آمیختگی عجیبی از شادی و اندوه دیده میشود. از یک سو در طبع ایرانی شادی و بهار است. از سوی دیگر زندگی او خالی از چاشنی اندوه نبوده است. چه شاهنامه و چه سایر کتابها گواه آنند. امیدوار باشیم که با تغییر دیدگاه، بتوان مسیر اندوه را برگرداند. ابوسعید ابوالخیر میگفت:
آن همه اندوه بود و این همه شادی
آن همه گفتار بود و این همه کردار
کردار را دریابیم.
باید گفت که ایرانی در تمام این دوران با ادب فارسی تسلای خاطر یافته.
این بیت مسعود سعد که برای خود گفت تا حدی شامل بسیاری از مردم این کشور نیز میشود:
گیتی به درد و رنج مرا کشته بود اگر
پیوند عمر من نشدی نظم جانفزای
* * *
از مؤسسه «شهر کتاب» سپاسگزارم که با نیت فرهنگخواهانه، مکان و فرصت برای این سخنرانیها در اختیار ما گذاردند. نیز از دوست پر تلاش، آقای مهدی افشار که سلسله جنبان این برنامه بودند.
سرانجام، همه کسانی که طی نُه جلسه در گرمای تابستان آمدند و بعضی ایستاده، بعضی نشسته، با حضور قلب به این حرفها گوش دادند، سزاوار قدردانیاند. همگی از افرادی هستند که به سرنوشت کشور خود سخت دلبستهاند.
از خانم مژده میریان (جلالی) باید با سپاس یاد کنم که با لطف و شکیبایی این مطالب را از نوار پیاده کردند، نیز از خانم پروانه شفایی، که ماشیننویسی آن را به پاکیزگی به انجام رساندند.
محمدعلی اسلامی ندوشن
متاسفانه کتاب اشتباهاتی دارد،
بطور مثال در "ببردند ضحاک را بسته خوار/ به پشت هیونی برافگنده خوار" که در کتاب جای زار و خوار عوض شده است.
اشتباهات و جابجایی ها در اشعار بسیار نامطلوبست.
شاید در موارد کتاب های مرتبط با شعر همچنان نسخ چاپی گزینه ی مناسبتری باشند.