یکی از سخنوران مقتدر اوایل قرن دهم هجری که شهرتش به سرعت عالمگیر شد و سرودههایش حتی در دوران حیاتش دست بهدست میچرخید و بر سر زبانها مینشست، مولانا عرفی شیرازی بود. با اینکه صاحب مرآتالخیال بر این است که دیوان عرفی در هندوستان از فرط اعتبار و شهرت دست بهدست میگردد، مدتها پس از مرگش، معلوم نیست از چه رو اقبال شایانی نسبت به آثار او صورت نگرفت و اندیشهی جمعی از درک کلام عرفی مغفول ماند. این غفلت، صرفا نه در بین عوامالناس و مردم کوچه و بازار رواج پیدا کرد، بلکه دامنگیر ارباب معنی و شیوخ قبایل قلم نیز شد؛ تا جایی که به خبر «مأثرالکلام» رحیمی و «عرفات العاشقین» اوحدی، دو تذکرهای که در زمان عرفی نوشته شد، تذکرهها و کتابهای دیگر از شرح زندگی و بیان آثار و تحقیق در احوال این شاعر بلند خیال عهد صفوی خود را عاجز و غافل نشان دادند و اگر شبلی نعمانی در «شعرالعجم» به تفصیل از ایشان یادی کرده بدان علت است که متأثر از دو تذکرهی فوقالذکر بوده و از خود چیزی ندارد. تذکر این نکته نیز لازم به نظر میرسد که نه فقط عرفی، بل برخی از شاعران و سخنورانی بودند که در برههای از زمان از اذهان مردم و ارباب هنر جدا نشسته و آثار و اندیشهی آنان متروک باقی ماند و بهدلایلی که خیلی هم روشن نیست تا مدتی از اقبال جمعی محروم بوده و بر طاق نیسان قرار گفتند. برخی بر این باورند که: «عرفی را مردم بهعلت دقت نظر و عمق تصور او که از سطح عادی ممتاز است درست نشناختهاند بهغیر از عدهی معدودی اهل فن و مطالعه، چون شعری که قوهی فکری مردم از درک آن عاجز باشد معمولاً متروک میماند. مانع دیگری کمیابی دیوان اوست...»