جیمز تربر را بعد از مارک تواین بزرگترین طنزپرداز آمریکا میدانند. در ۱۸۹۴ در خانوادهای متولد شد که خود میگفت نبوغ تأسفآوری در اتفاقات عجیبوغریب دارد. خلقیات خانواده (همانگونه که در این کتاب خواهیم دید) منشأ بسیاری از روایتها و داستانهای او هستند. زندگی جیمز تربر توأم با بدبیاریهایی بود؛ در هفتسالگی وقتی داشت با برادرش ویلیام تیرکمان بازی میکرد، تیرِ ویلیام ناخواسته به چشمش اصابت میکند و جراحت جدی میبیند، تا جایی که بهمرور زمان بیناییاش را بهمخاطره میاندازد. شاید از آنجا بود که به تخیل روی آورد و بهنوعی دست انداختنِ خود و تقریباً همهچیز. بااینحال معتقد بود که روایتهای فکاهیاش همیشه آمیزهای از غم هم داشتهاند.
زندگانی من و روزگار سخت خاطرات تربر است از کودکی تا پایان دورهی دانشگاه؛ روایتهایی از آنچه بر وی و خانوادهاش رفته است. در این کتاب تصویرسازیِ درخشانی میبینیم از آدمهای دور و اطراف نویسنده: پدربزرگِ زمانپریش و خیرهسری که معلوم نمیشود چهوقت در حالت عادی است و چه وقت ارتباطش با واقعیت را گم میکند، هم اویی که غالب اوقات در خیال جنگ داخلی است، جنگی که در نظرش پایان نیافته و ازاینرو باید آماده بود. برادرهایی که هرازچندی شیطنتشان گل میکند، پدری که اتفاقات خانواده عموماً بهضررش تمام میشود و مادری که بهگفتهی خود جیمز «مادرزاد کمدین» بود: «یکی از درخشانترین استعدادهای طنزی که دیدهام».
تربر سالها برای مجلهی معتبر نیویورکر کار کرد، هم داستان مینوشت، هم کارتونیست بود و مهمتر طنزپرداز. کسی که بهقول خودش «نویسندهی قطعات کوچک» بود، فیگوری که از خیر نوشتن رمانهای بلند یا حتی نوشتن از اتفاقات «بااهمیت» میگذرد و درعوض دل میسپارد به اتفاقات پیرامون یا آنچه بر خودش رفته است و آنچه میبیند. با وجودِ داوری تربر دربارهی نویسندههایی مثل خودش، داوریای که مثل همیشه همراه است با مطایبه و البته سربهسر گذاشتن، تربر نقش مهمی در ادبیات آمریکا در قرن بیستم داشت. جایگاه جیمز تربر در طنزنویسی تا بدان جاست که از سال ۱۹۹۷، جایزهای سالانه به نام جیمز تربر برای آثار طنز در نظر گرفتهاند.
تی. اس. الیوت تربر را طنزپرداز محبوبش میخواند و نوشتهها و طرحهایش را «سندی از عصری که بدان تعلق داشتیم». ارنست همینگوی نوشتههای تربر را «بهترین نوشتههایی که در آمریکا منتشر شده» خوانده است و دربارهی کتاب زندگانی من و روزگار سخت میگوید که این اتوبیوگرافی نزد من بالاتر از کار هنری آدامز است. «حتی در همان سالهای ابتدایی، زمانی که تربر با نام آلیس بی. تو کلاس مینوشت، میدانستیم تا چه اندازه مستعد است». راسل باکر دربارهی این کتاب در نیویورکتایمز نوشت که «این احتمالاً کوتاهترین و زیباترین اتوبیوگرافیای است که تاکنون نوشته شده است».