

کتاب صوتی نیایش چرنوبیل
نسخه الکترونیک کتاب صوتی نیایش چرنوبیل به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
نسخه نمونه کتاب صوتی نیایش چرنوبیل را رایگان بشنوید
نقد و بررسی کتاب صوتی نیایش چرنوبیل
فاجعهی اتمی چرنوبیل در سحرگاه 26 آپریل سال 1986 در نیروگاه هستهای با همین نام به وقوع پیوست و عواقب جبران ناپذیری را به جا گذاشت. بسیاری از سیاستمداران بالاردهی حزب کمونیسم، حزب حاکم بر شوروی دههی هشتاد تلاش کردند جنبههای بسیار مهم این واقعه را از پیش چشم جهان مخفی نگاه دارند. سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ حدود 10 سال پس از رخداد این ماجرا به سراغ بازماندگان این حادثهی تلخ رفته و روایتهای آنان را کتاب «نیایش چرنوبیل» بازگو میکند.
دربارهی کتاب صوتی نیایش چرنوبیل
کتاب «نیایش چرنوبیل» با عنوان انگلیسی (Chernobyl Nuclear Accident) برای اولین بار در سال 1997 منتشر شد. این کتاب کند وکاوی در دل فاجعهی هستهای چرنوبیل است. حادثهای که توانست یکی از قدرتمندترین نظامهای سیاسی را از پا درآورد و باعث فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شود.
کتاب «نیایش چرنوبیل» حاصل 10 سال تحقیق، مصاحبه، سفر و گفتگو با افرادی است که در دل ماجرا بودهاند اما تریبونی برای روایت خود از این ماجرای وحشتناک نداشتهاند. الکسیویچ برای مصاحبه سراغ افراد متفاوتی رفته است و روزها و ماههای پس از فاجعه را از زبان متخصصین، آتشنشانها، نظامیها، فیزیکدانان، سیاستمداران و مردم عادی شهر را به تصویر میکشد.
کتاب «نیایش چرنوبیل» از سه بخش تشکیل شده است و هریک شامل تکگوییهای شاهدان ماجرا است. مطالعهی این اثر، نه تنها مخاطب را با فضای پرآشوب و غمانگیز روزهای فاجعه آشنا میکند، بلکه یک چهارچوب کلی از فضای بسته جامعه و مدیریت ناکارآمد حزب کمونیست به نمایش میگذارد.
شبکهی تلویزیونی HBO با ساخت یک مینی سریال در سال 2019 به خوبی فاجعهی چرنوبیل را به تصویر کشیده است و بازنمایی دقیقی از این حادثهی هولناک را ارائه میدهد. این سریال با استقبال بسیار زیادی از سوی مخاطبین سراسر جهان روبهرو شد و توانست امتیاز 9.4 از 10 امتیاز را از آن خود کند.
دربارهی سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ، نویسندهی کتاب نیایش چرنوبیل
سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ روزنامه نگار و نویسندهی برجستهی اهل بلاروس است. پدرش بلاروسی و مادرش اوکراینی است. او در سال 1948 به دنیا آمد و تحصیلات خود را در دانشگاه دولتی بلاروس به پایان رساند.
الکسیویچ را نمیتوان نویسندهی رمانهای واقعی تلقی کرد. بلکه او مستند نویسی است که صدای مردم عادی را منعکس میکند. اگرچه او خود از جنگ بیزار است اما جنگ موضوع مشترک تمام نوشتههای اوست.
چیزی که آثار سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ را از سایر نویسندهها متمایز میکند، سبک منحصر به فرد و بدیعی است که او کتابهایش به کار میبرد. ویژگی بارز کتابهای الکسیویچ چندصدایی است. او به خوبی تاریخ شفاهی مردم را بیان میکند. اغلب آثار او فضای جامعه و افکار جمعی را پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را به تصویر میکشد.
به گفتهی سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ او همیشه به دنبال سبکی بوده است که صداهای انسانی را انتخاب کند تا مردم عادی بتوانند حوادث مهم دوران زندگیشان را از زبان خود شرح دهد. الکسیویچ موضوعاتی را مورد کنکاش قرار داده است که بسیاری عامدانه سعی در فراموش کردن آن داشتهاند.
سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ در سال 2015 برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. او نخستین نویسندهی بلاروسی است که توانسته این جایزه را آن خود کند. او همچنین برندهی جوایز جایزهی «صلح کتاب فروشان آلمان» و «جایزهی مدیسی» است. از دیگر آثار او میتوان به کتابهای «آخرین شاهدان»، «صداهای شوروی از جنگ افغانستان» و «زمان دست دوم» اشاره کرد.
ترجمهی کتاب صوتی نیایش چرنوبیل به زبان فارسی
الهام کامرانی کتاب «نیایش چرنوبیل» را به زبان فارسی ترجمه کرده است. رادیو گوشه، نسخهی صوتی این کتاب ارزشمند و خواندنی را در سال 1399 با صدای گرم و گیرای اطهر کلانتری روانهی بازار کرد. حجم کتاب صوتی «نیایش چرنوبیل» 771 مگابایت است. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی و صوتی این اثر در همین صفحه از وبسایت فیدیبو امکانپذیر است.
در بخشی از کتاب نیایش چرنوبیل میخوانیم
گاهی انگار صدایش را میشنوم... صدای زندهاش را... حتی عکسها آن قدر روی من تأثیر نمیگذارند که صدا. اما او هیچ وقت من را صدا نمیزند... و در خواب.. این منم که او را صدا میزنم.
ساعت هفت...
ساعت هفت به من خبر دادند که در بیمارستان است. دویدم اما اطراف بیمارستان حلقهی پلیس مستقر بود. به هیچکس اجازه نمیدادند. ماشین "اورژانس" را راه دادند. پلیسها فریاد زدند: ماشینها بیش از حد مجاز آلوده به راديواکتيوند، نزدیک نشوید.
نه تنها من، بلکه همهی زنها جلو رفتیم. همهی آنهایی که شوهرانشان آن شب در ایستگاه بودند. من به دنبال پیدا کردن یک آشنا رفتم. کسی که به عنوان پزشک در این بیمارستان کار میکرد. وقتی داشت از
ماشین خارج میشد. از روپوشش آویزان شدم. "به من اجازه بدهید!"
" نمیتوانم! حالش خوب نیست. حالش خیلی بد است."
گرفتمش." فقط ببینمش."
گفت "باشد، پس تندتر. پانزده بیست دقیقه"
دیدمش... همهی وجودش بادکرده ورم کرده. تقریبا چشمی نمانده بود...
آشنایم به من گفت شیر" لازم است. یک عالم شیر." باید" حداقل سه لیتری بنوشند.
" اما او شیر نمیخورد.
" حالا باید بخورد."
همهی پزشکها، پرستارها، به خصوص بهدارها بعد از مدتی مبتلا میشدند... میمردند... اما هیچکس آن زمان این را نمیدانست.
ساعت ده صبح شیشنوکِ متصدی مرد... اولین نفر او بود... در اولین روز... ما نمیدانستیم که دومین نفر زیر آوار مانده است. والری خودمِچوک. درنیاوردندش. بتن ريختند. اما ما هنوز نمیدانستیم که آنها همگی اولینها هستند...
میپرسم "واسنکاچه کار کنیم؟
"از اينجا برو! برو! داری بچهدار میشوی." و من حامله بودم. اما چه جوری او را بگذارم و بروم؟ خواهش کرد، "برو! بچه را نجات بده!"
" اول باید برایت شیر بیاورم و بعد تصمیم میگیریم."
دوستم تانیا کیبنوک، دوان دوان میآمد... شوهر او هم در همان بخش بود... پدرش با ماشین همراهش بود. توی ماشین مینشینیم و برای تهیهی شیر به نزدیکترین روستا میرویم. جایی در سه کیلومتری شهر... کلی شيشهی سه لیتری پر از شیر میخریم... شش تا؛ که برای همه کافی باشد... اما آنها با خوردن شیر به طرز وحشتناکی بالا میآوردند... دائما از هوش میرفتند و سرم بهشان میزدند. چرا پزشکها مدام میگفتند با گاز مسموم شدند؟ هیچکس از تشعشع چیزی نمیگفت.
اما شهر پر شده بود از تجهیزات نظامی, همهی راهها را بسته بودند... قطارهای برقی حرکت نمیکردند...
من نگران بودم چه طور فردا خود را به روستا برسانم تا برایش شیر تازه بخرم. هیچکس از تشعشع رادیواکتیو چیزی نمیگفت... فقط نظامیها با ماسک راه میرفتند.
نظرات کاربران درباره کتاب صوتی نیایش چرنوبیل