این کتاب به بحث دربارۀ ساختار تدوینی سه فیلم از رومن پولانسکی، یعنی چاقو در آب، مستأجر و بچۀ رزمری میپردازد. بدون ادعای تعمیم نظریههای بحث شده دربارۀ این سه فیلم به تمامی فیلمهای این کارگردان، این کتاب بحث میکند که چگونه ساختار تدوینی این سه فیلم از نقطه نظرهایی اولاً مبتنی بر اصول سینمای کلاسیک هالیوود که سرشناسترین چهرۀ آن دیوید وارک گریفیث است و ثانیاً بر مبنای شیوههای مونتاژ دیالکتیکی سینمای انقلابی شوروی که مشخصترین فیلمساز آن سرگئی میخائیلوویچ آیزنشتاین است، قرار دارد. برای حصول به چنین نظریهای، این کتاب به سه فصل، یک مقدمه و یک مؤخره تقسیم شده است.
فصل اول تحت عنوان «چاقو در آب: متن پیوستۀ دیالکتیکی» تشریح میکند که چگونه این فیلم از قوانین تداومی برای ایجاد متنی پیوسته و از قوانین تضادهای درون متنی دیالکتیکی به منظور طرح سئوالاتی فرامتنی که غالباً بدون جواب میمانند، استفاده میکند. این فصل نتیجه میگیرد که چاقو در آب در عین سادگی از پیچیدگیهای ذهنی و درونی بسیاری برخوردار است.
فصل دوم تحت عنوان «مستأجر: کلاوستروفوبیا و مونتاژ» توضیح میدهد که چگونه این فیلم با استفاده از مونتاژ حساب شده فضایی بسته و جنون آمیز آفریده است که در آن از تکنیکهای هر دو سینمای گریفیث و آیزنشتاین بهره برده است. این فصل نتیجه میگیرد که تدوین چگونه در ساختن فضای ذهنی کاراکترهای فیلم نقش عمدهای دارد.
فصل سوم تحت عنوان «بچۀ رزمری: کابوس فزاینده» توصیف میکند که چگونه این فیلم با استفاده از پرداخت کابوس گونۀ فضا، متنی ساخته است که از یک سو ابهام آمیز و از سویی دیگر آشکار و قابل فهم است. این فصل نتیجه میگیرد که بچۀ رزمری به کمک تدوین قادر به انتقال توهم به دنیای واقعیت شده و تا حد واقعیت آن را ارتقاء داده است.
کلام آخر این کتاب به نظریۀ اصلی که در مقدمه ارائه شده است، پرداخته و نتیجه میگیرد که رومن پولانسکی، فیلمساز لهستانی از یکسو تحت تأثیر شدید سینمای کلاسیک هالیوود و از سویی دیگر متأثر از اصول مونتاژ روسی است.