هنگامی که در تاریکی شب آسمان را تماشا میکنیم، ماه را میبینیم که صدها برابر ستارگان نورافشانی میکند، و ستارگانی را مشاهده میکنیم که با نور ضعیفی سوسو میزنند، ماه بسیار بزرگتر از ستارگان بهنظر میآید گویی که هزاران ستاره در آن جای میگیرد، امّا همه میدانیم که واقعیت غیر از این ظاهر فریبنده است، ستارگانی که بهنظر بسیار ریز و ناچیز میآیند میلیونها برابر ماه عظمت دارند و برخلاف ماه که هر چه دارد از خورشید است، آنها خود نور تولید میکنند و طفیلی ستارهی دیگری نیستند.
بهراستی چرا چنین است که ماه کوچک را بزرگ و ستارگان عظیم را اینگونه ریز و ناچیز میبینیم؟ پاسخ روشن است، فاصلهها موجب چنین خطای دید شده است، چون ما به ماه نزدیکتر هستیم آن را با عظمت و شوکت و نورانی میبینیم و چون ستارگان بسیار از ما دور هستند این همه کوچک و ریز بهنظر میآیند، ولی با بزرگ و کوچک دیدن ما که حقایق تغییر نمیکند.
معرفت ما نسبت به انسان کامل و شخصیتهای الهی نیز تابع قانون فاصلههاست، به هر میزان که فاصلهی ما نسبت به آنان کمتر باشد عظمت و نورانیت و حقیقت آنان را بهتر درک میکنیم، و هر مقدار سنخیت ما با آنان کمتر و فاصلهی ما از آنان بیشتر باشد آنان را کوچک و همانند خویش میپنداریم تا آنجا که گفته میشود ما أنتم إلاّ بشرٌ مثلنا «شما نیز بشری همانند خود ما هستید».
امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(علیهالسّلام) یکی از همان شخصیتهایی است که هر کس به اندازهی فاصلهای که با وی دارد، او را شناخته است، پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) میگفت: «یا علی تو را جز خدا و من کسی نشناخته است!»
و عدّهای در همان دوران متحیرانه میپرسیدند: علی حق است یا معاویه!
و ما که خود را شیعهی امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) میدانیم برای کمکردن فاصلهی خویش با آفتاب پرفروغ وجود وی چه کردهایم؟ چقدر دربارهی او مطالعه داشتهایم و چه میزان از سخنان او آگاهی داریم؟ آیا میتوانیم ادّعا کنیم زندگی ما تحتتأثیر ارتباطی که با وی داشتیم تحوّلی پیدا کرده است و گفتار و رفتار ما تا اندازهای رنگ و بوی او را میدهد؟ تردیدی نیست که گام اوّل برای کم کردن فاصلهها معرفت است، و گام دوّم تغییر و تحوّل.