تعریف جامع و فراگیر از بازی که مورد تأیید همه نظریهپردازان روانشناسی باشد وجود ندارد و تقسیمبندیهای متعددی نیز از انواع بازی صورت گرفته است، اما آنچه از تعاریف و دستهبندیها بهطور مشترک قابلمشاهده هست، این است که کودک بر کوششهای آگاه و ناخودآگاه وی بهمنظور آماده ساختن او اساس نیازهای درونی خود به بازی میپردازد؛ درحالیکه فقط برای زندگی آینده صورت میگیرد. به عبارت سادهتر میتوان گفت بازی، بستر مناسبی برای دانشآموز است که بدون تحمل خشکی تمرینات، کلاس را با نهایت رغبت و اشتیاق همراه با کسب لذت سپری کند و علاوه بر کسب مهارتهای حرکتی و آموزشی مربوطه، به تمرین زندگی بپردازد. تمرین همیاری، همکاری، مسئولیتپذیری، قانونمندی، نظم و انضباط، آشنایی با روابط اجتماعی، تحکیم دوستیها، آشنایی با محیط و... ازجمله این خصوصیات است.
این مهم میسر نخواهد شد مگر آنکه معلمان تربیتبدنی ضمن آگاهی از جایگاه برجسته و تأثیر مهم خود در آموزش و تربیت دانشآموزان، ضمن فراهم آوردن بستری مناسب برای آموزش و گسترش تجارب حرکتی و تواناییهای جسمانی دانشآموز، بازیها را در جهت تربیتی مطرح کنند و با دادن معنا و محتوا به بازیها، آنها را به درس زندگی تبدیل نمایند. این امر باعث میشود تا دانشآموزان ضمن لذت بردن از بازی هدفمند، به اهداف والای آموزشی و پرورشی بهتر دسترسی پیدا کنند.