بسم اللّه الرحمان الرحیم. حَسْبُنا اللّه و نِعمَ الوَکیل نِعمَ المولی و نِعمَ النَصیر. امروزه حکمت به مثابه دُرّ نایاب و گرانبهایی است که جهان کنونی نیازمند آن است. اما این حکمت چیست و چه ارتباطی با فلسفه و تعقل و تفکر دارد؟ همانطور که میدانیم، فلسفه کلمهای یونانی است به معنای حب حکمت و حب حکمت با حکمت ارتباط دارد وگرنه بغض حکمت میشود. بنابراین حب حکمت همیشه باید با حکمت در ارتباط باشد. در عالم اسلام و در ایران زمین نیز همیشه همینطور بوده و فلسفه ارتباط نزدیکی با حکمت داشته است. اما حکمت گاهی به معنای خاص به کار میرود و گاهی به معنای عام و هر دو در فرهنگ و تمدن بسیار مؤثرند. ایران هم دارای حکمت به معنای عام بوده است و هم دارای حکمت به معنای خاص. حکمت به معنای خاص همان فلسفه است و از دیرباز تا به امروز از خصوصیات حکمت و تمدن اسلامی این بوده که حیات مستمر داشته است. این حکمت فقط در ایران بوده است و در هیچ یک از دیگر کشورهای اسلامی از گذشته تا امروز حکمت اسلامی وجود نداشته است. این کشورها اگر فلسفه دارند فلسفه را به معنای غربی آن میخوانند. بنابراین حکمت به معنای خاص از بزرگترین دستاوردهای فرهنگ و ذخیرههای معنوی ماست که در ایران حیات مستمر داشته است.
حکمت به معنای عام کلمه به معنی خرد است که همیشه در ایران بوده و از این حیث حکمت در همه ابعاد تمدن و فرهنگ تاثیر داشته است، از جمله در جهانبینی، ادبیات، شعر، سیاست و اخلاق در زندگانی روزمره مردم در همه ابعاد تأثیر داشته است. در حالی که حکمت به معنای فلسفه مخصوص خواص بوده است. معمولاً حکمت به معنای عام با دین ارتباط دارد. ادیان پیش از اسلام و دین اسلام هم حکمت بودهاند.
آموزه قران درباره همه انبیا و رسل این است که آنها معلمان حکمت بودهاند، بر اساس آیهای از قرآن خداوند پیش از خلقت انبیا در عهد الست با آنها میثاق بسته که این میثاق این بوده است که من کتاب و حکمت را به شما دادهام، یعنی اصلْ کتاب و حکمت است. اسلام به عنوان دینی جهانی انسان را به آموختن حکمت ترغیب میکند. حکمت خداوند در تمام وجود حاکم است و انسان را وادار و ترغیب میکند که به آن بیندیشد. بر این اساس پیامبر فرموده است: «حکمت گمشده مؤمن است.» کتاب مقدس قرآن هم بحثهای بسیاری درباره حکمت دارد که یکی از آیهها به این اشاره دارد که به کسی که حکمت داده شده به او خیر کثیر داده شده است و این سخن را درنمییابند مگر خردمندان و اولوالالباب. قرآنی که متاع دنیا را کم و قلیل میداند حکمت را خیر کثیر میداند. بنابراین اسلام با ادیان دیگر تفاوتهایی دارد، اسلام دین جهانی است. ادیان دیگر از یک زمیناند اما جهانی نیستند. از دیگر ادیان جهانی مسیحیت است، ولی مسیحیت هم انحصارطلب است یعنی تمام فلاح و نجات را در مسیحیت میداند و به ادیان دیگر اعتقادی ندارد. تنها دینی که جنبه جهانی دارد، یعنی تمام ادیان را قبول دارد، دین اسلام است. این دین جهانی اسلام است.
در اسلام سعی شده مسلمانان به علم و حکمت بپردازند. مسلمانان در پرتو هدایت قرآنی برای آموختن و فهم حکمت تمدنهای دیگر کوشش کردهاند. این امر مقارن بود با نهضت ترجمه که به کوشش وزرای خردمند ایرانی آغاز شد. در این نهضت عظیم، تمام متون فلسفی به عربی ترجمه شد. بنابراین حکمت به معنای خاص به وجود آمد و این فقط در یونان نبوده بلکه در ایران و هند هم بوده و یک نهضت بینالمللی بوده است.