مسئلهی خشونت یکی از مهمترین مسائل دنیای ماست. در ذهن بسیاری از افراد خشونت به شکل رساندن آسیب جسمی به افراد و مکالماتی که پر از کلمات رکیک هستند تعریف میشوند اما معنای خشونت بسیار گستردهتر از این حرفهاست. مارشال روزنبرگ در کتاب ارتباط بدون خشونت زبان زندگی، از معنای واقعی خشونت صحبت کرده و روشهایی برای ساختن ارتباطات بدون خشونت نشان داده است.
سال ۲۰۱۵، کتابی در آمریکا منتشر شد که نظرهای زیادی را به خود جلب کرد. Nonviolent communication, language of life یک کتاب خودیاری کاربردی است که بر اساس مدل nvc نوشتهشده است. این مدل شامل دو بخش همدردی و صداقت و چهارعنصر مشاهده، احساسات، نیازها و درخواستهاست. آنچه این کتاب میگوید این است که برای داشتن یک ارتباط مؤثر که حاوی خشونت نباشد این مراحل کمککننده هستند. وقتی شما مشاهدهگر خوبی باشید، یعنی با دقت ببینید و بشنوید و سعی کنید مسئله را درک کنید در جای درستی قرار خواهید گرفت. در مرحلهی بررسی احساسات خواهید فهمید که دقیقاً چه احساسی و به چه دلیل در شما برانگیختهشده و بعد میتوانید بفهمید برای کنترل احساسات ناخوشایند و برطرف کردن آنها چه باید کرد و در آخر میتوانید نیازتان را بهدرستی بیان کنید و برای آن پاسخ بخواهید. این باعث میشود خشم شما برانگیخته نشود، طعنه نزنید، مسائل دیگر را پیش نکشید و سرزنشگر نباشید، در حقیقت استفاده از این مدل باعث خواهد شد یک رفتار بالغانه و خالی از خشونت داشته باشید که در درازمدت باعث خواهد شد تعامل سازندهای را تجربه کنید.
ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی خوانندگان زیادی در سراسر جهان دارد و تاکنون به زبانهای متعددی برگردانده شده است. خواندن این کتاب میتواند چشمهای شما را نسبت به عناصر مخربی که میتوانند بدون آنکه بفهمید ارزشمندترین روابطتان را با آسیب مواجه کنند، باز کند.
کتاب با یادداشت مترجم برای چاپ اول آغازشده است و در ادامه هم میتوانید مقدمهی مترجم بر ویراست سوم را بخوانید، قدردانی، پیشگفتار آرون گاندی و پیشگفتار دیپاک چوپرا هم در ادامه آمدهاند. پس از آن کتاب ۱۴ فصل اصلی دارد که عناوین آنها به شرح زیر است:
فصل ۱: نثار از صمیم قلب
فصل ۲: ارتباطی که محبت را مسدود میکند
فصل ۳: مشاهدهی بدون ارزیابی
فصل ۴: شناسایی و ابراز احساسها
فصل ۵: قبول مسئولیت احساسهای خود
فصل ۶: تقاضایی که زندگی را غنی میسازد
فصل ۷:دریافت همدلانه
فصل ۸: قدرت همدلی
فصل ۹: ارتباط محبتآمیز با خود
فصل ۱۰: ابراز کامل خشم
فصل ۱۱:حل تعارض و میانجیگری
فصل ۱۲: استفادهی حمایتی از قدرت
فصل ۱۳: آزاد کردن خود و مشاوره با دیگران
فصل ۱۴: ابراز قدردانی در ارتباط بدون خشونت
سخن آخر
مارشال برترام روزنبرگ، روانشناس و نویسندهی آمریکایی اهل ایالت اوهایو است. او در سال ۱۹۳۴ به دنیا آمد و کودکیاش با جنگ جهانی دوم همراه بود. پدر و مادر او یهودی بودند و همین باعث شده بود او در سالهای کودکی و نوجوانی با نفرتهای زیادی از سوی جامعه روبهرو بود. همان چیزی که ریشهی تحقیقاتش دربارهی خشونت در روابط شد و باعث شد بیشتر به این مسائل بپردازد. او در دانشگاه میشیگان و دانشگاه ویسکانسین مدیسن در رشتههای پزشکی و پس از آن روانشناسی درسخوانده است.
کتابهای زیادی از مارشال روزنبرگ باقیمانده است که از میان آنها میتوان به آثاری مانند «خودم باشم، عاشقت باشم»، «موهبت شگفتانگیز خشم»، «پرورش محبتآمیز کودکان»، «گذر از رنجش بین ما» و «قلب تغییر اجتماعی» اشاره کرد. روزنبرگ یک موسسهی غیرانتفاعی به نام مرکز ارتباط بدون خشونت را هم راهاندازی کرده است. این نویسنده و معلم آمریکایی در سال ۲۰۱۵ در سن هشتادسالگی درگذشت. او تا آخرین روزهای عمرش مشغول به کار بود و کتاب ارتباط بدون خشونت زبان زندگی حاصل آخرین روزهای کاری اوست.
کتاب ارتباط بدون خشونت زبان زندگی را کامران رحیمیان به فارسی برگردانده و نشر اختران آن را منتشر کرده است. اگر اهل خواندن کتاب الکترونیک هستید و میخواهید کتابهایتان را روی گوشی تا تبلت خودتان داشته باشید فیدیبو این امکان را فراهم کرده است. خرید کتاب ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی در همین صفحه از فیدیبو ممکن است. همچنین میتوانید کتاب صوتی ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی را در اختیار داشته باشید و در زمانها و مکانهای مختلف به آن گوش دهید.
تمرین ارتباط بدون خشونت یک تمرین ضروری برای همهی افراد است و میتواند بهشدت روابط بین فردی را تحت تأثیر قرار دهد. واقعیت این است که ضربههایی که با کلام زده میشوند بهراحتی بهبود پیدا نمیکنند، شاید در کوتاهمدت بتوانید با سرزنش کردن افراد یا طعنه زدن به خواستهی خود برسید اما این رفتارها در درازمدت رابطهی شما را سست میکنند اما زمانی که بتوانید بالغانه خواستههایتان را بیان کنید همهچیز بهتر برگزار خواهد شد. کتاب ارتباط خشونت، زبان زندگی میتواند به شما کمک کند هرچه بهتر با جهان اطراف خود ارتباط برقرار کرده و رنجهای روانی کمتری را تحمل کنید.
بهای سنگین احساسهای بیاننشده
مجموعهی واژگان ما برای اسم گذاشتن روی آدمها غالباً از مجموعهی واژگانمان برای توصیف احساسها بیشتر است. من دوران ۲۱ سالهی مدرسهام در آمریکا را مرور کردم و نمیتوانم به یاد بیاورم که در تمام آن سالها کسی از من پرسیده باشد که چه احساسی داشتهام؟ احساسها چندان مهم نبودند. آنچه ارزش داشت «روش صحیح تفکر» بود که آن را هم افرادی که مرتبه و قدرتی داشتند تعریف میکردند. ما یاد گرفتهایم که «دگر- رهبرد» باشیم بهجای آنکه با خودمان مرتبط باشیم. ما یاد میگیریم که «در مغزمان باشیم» و در جستجوی «چه چیزی دیگران فکر میکنند برای من درست است تا بگویم یا انجام دهم.»
گفتگوی من و یکی از معلمهایم در نهسالگی نشان میدهد که بیگانگی از احساسها چگونه آغاز میشود. یکبار من خودم را از ترس چند پسر که بیرون از کلاس منتظر بودند تا کتکم بزنند مخفی کرده بودم. معلمی مرا دید و خواست که مدرسه را ترک کنم. وقتی توضیح دادم چرا میترسم بیرون بروم، گفت: «پسر بزرگ نمیترسد.» چند سال بعد در ورزش، این فکر در ذهنم تحکیم شد. چون از نظر مربیان، ورزشکارانی که «از جان مایه بگذارند» یعنی فارغ از درد بدنی به بازی ادامه بدهند خیلی ارزش دارند و من این را خوب یاد گرفته بودم، یک ماه با مچ شکسته و درمان نشه بیس بال بازی کردم!
در کارگاه آموزش ان. وی.سی یک دانشجوی کالج در مورد هم اطاقیاش که صدای بلند ضبطش او را از خواب بیدار میکرد صحبت کرد. وقتی خواسته شد که احساسش را هنگام شنیدن صدای ضبط توضیح دهد گفت: «من احساس میکنم که درست نیست در شب صدای ضبط آن قدر بلند باشد.» گفتم اگر کلمهی «که» بعد از احساس بیاید جملهی بعدی نظر توست نه احساست؛ و قرار شدن دوباره احساسش را بیان کند و او جملهاش را اینطور تغییر داد.