
«هیچ دینی برتر از انسانیت نیست» در جامعه ایرانی بسیاری از افراد تصورات غلط و نابخردانهای درمورد دین دارند. آنها تصور میکنند که اگر کسی هم دین و هم آیینشان نباشد، افراد مناسبی برای ازدواج و ارتباط نیستند. اما این تصور کاملا غلط و اشتباه است. همه ادیان و همه پیامبران از سوی یک خداوند واحد و یکتا برگزیده شدهاند. به علاوه همه ادیان به روشهای خودشان، خداوند را میپرستند.
کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر توسط جیران گاهان نوشته شدهاست. این کتاب در سال 1389 توسط انتشارات نشر چشمه منتشر شد. این کتاب داستانی درمورد دو خانوادهی کلیمی و مسلمان است. کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر داستان خود را در یازده فصل روایت میکند. نویسنده در این کتاب به بیان تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی کلیمیان ایرانی با مسلمانان ایرانی پرداخته است. با اینکه فرهنگ ایرانیان با هر دینی یکی است. اما ادیان برای خود فرهنگهایی متفوت دارند که باعث میشود، فرهنگ مسلمانان، کلیمیان، مسیحیان، زردشتیان و ... از فرهنگ کلی جامعه ایرانی متفاوت باشد. جیران گاهان در این کتاب این تفاوتها را به طور کلی خوب نشان دادهاست. اما از نگاه کلیمیان ایرانی به بسیاری از جزئیات دین کلیمی در این کتاب توجه نشدهاست. در بخشهایی نیز آداب رسوم آنها به اشتباه گفته شدهاست. اما به طور کلی داستان جذابیتهای خاص خود را دارد. نکته دیگری که در این داستان به چشم میخورد جملات بدون فعل ویا فاعل هستند. استفاده از جملات به این صورت در زبان فارسی اشتباه است. اما امروزه بسیاری از نویسندگان برای به نظر جالبتر رسیدن متن داستانهایشان از این روش استفاده میکنند. داستان این کتاب در ابتدا شروع بسیار سنگینی دارد. در ابتدا خواننده تصور میکند که با داستان بسیار فشردهای روبرو است. اما با گذشت داستان متوجه خواهید شد که داستانی ساده و روان در این کتاب جریان دارد.
داستان کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر، از ازدواج دختری کلیمی با نام مونا با پسری مسلمان به نام شهریار آغاز میشود. شهریار استاد موسیقی است. او در این کتاب موسیقی ایرانی را نیز به زیبایی هر چه تمام نشان میدهد. این عشق و ازدواج از نگاه خانواده مونا قابل قبول نیست. به همین دلیل خانواده دختر او را کاملا از خود طرد میکنند. دختر دین خود را تغییر داده و مسلمان میشود. اما خانوادهی شهریار به ویژه مادرش نیز او را نمیپذیرند. مخالفتهای خانواده شهریار باعث ایجاد سردی و دلخوری بین این زوج شده و در نهایت آنها از یکدیگر جدا میشوند. در این بخش از داستان اغراق نیز دیده میشود. اغراق درمورد مخالفتهای شدید خانوادهها که مانع از زندگی آسوده این زوج میشود. اما یکی از ویژگیهای خوب این داستان شخصیتهای خاکستری هستند. شخصیتهای داستان کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر نه سفید و نه سیاه هستند. بلکه روحیات و اخلاقیات آنها بسیار به انسانهای عادی شبیه است.
کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر، در سال 1398 توسط انتشارات نشر چشمه منتشر شد. نسخه الکترونیکی این کتاب در همان سال در اختیار مخاطبان قرار گرفت. نسخه صوتی کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر نیز در سال 1398 توسط انتشارات رادیو گوشه منتشر شد. گویندهی این کتاب صوتی کتایون اعظمی است. شما میتوانید کتاب صوتی زیر آفتاب خوش خیال عصر به قلم جیران گاهان، روایت کتایون اعظمی و انتشارات رادیو گوشه را از همین صفحه دانلود و تهیه نمایید.
کتایون اعظمی در سال 1354 به دنیا آمد. او زادهی شهر تهران است. خانم اعظمی پس از اتمام دوران مدرسه وارد دانشگاه شد. او فارغ التحصیل رشتهی هنرهای نمایشی از دانشگاه هنر است. خانم اعظمی از سال 1380 تا به اکنون در زمینه دوبله و گویندگی فعالیت میکند. کتایون اعظمی کارگاه آموزشی دوبله را به همراه آقای خسرو خسروشاهی تاسیس کرد. از آثار این بانوی هنرمند میتوان به خالکوبی، آدمهای اشتباهی و ... اشاره کرد. کتابهای نام برده در فیدیبو موجود هستند.
جیران گاهان در سال 1364 چشم به جهان گشود. برخلاف تصور بسیاری از مردم او یهودی نیست. ایده نوشتن داستانی در مورد فرهنگ و جامعه کلیمیها از یکی از دوستان نزدیک خانم گاهان به ذهنش خطور کرد. دوست او اطلاعاتی درمورد آیین و نحوه زندگی خودش که یک کلیمی بود به او داد و جیران گاهان نیز آنها را در قالب یک داستان نوشت. در ادبیات ایران تاکنون داستانی درمورد کلیمیها نوشته شدهاست. چند کتابی درمورد ارامنه وجود دارد. اما درمورد کلیمیها چیزی نیست. این کتاب اولین اثر این نویسنده جوان است. جیران گاهان در این کتاب زندگی یک خانواده یهودی با فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود را در مقابل مسلمانان و فرهنگ آنها به تصویر کشیده است.
لیلی و مجنون
تای دستمال را عوض میکند و آرام روی آیینه میکشد. دستمال رد نوار پهنی روی آیینه از خود به جا میگذارد. توی نوار پهن طرهی موهایش را میبیند که روی پیشانی ریخته، از شقیقه چند تار سفید بیرون زده، روی فرقش هم یک سفید چپ و یکی راست. چه سیاه و شبق بودند. دستمال را دور قاب میکشد. ذرات قبار روی هوا پخش و پلا میشوند و دوباره به آیینه میچسبند. باید مثل نقرهی سیقل داده شده براق شود. بلوزش را از سرش میگیرد و دودستی بیرون میکشد. آن روز کزایی که به حرف جواهر جان گوش نکرد و پوستش سفت و قبراق بود. خدا تنبیهاش کرده و یک ونه دویست کیلویی، از تمام سلولهای پوستش آویزان کرده. ذرات و عضلاتش که مثل کره، نرم و گرم آب شده باشد بعد توی سرما ماسیده باشد، سرازیرند. دارد آب میشود مثل بستنی. مامان گفته بود خدا میزند توی کمرش، مامان میدانست. دستها را دو طرف بدن میگذارد عین آن روز. نور از پردههای تمام قد رد شده بود و تمام دیوار و فرش را سبز کرده بود. جلوی آیینه ایستاده و بلوزش را از سر بیرون کشیده بود. چند تار مو روی سرش عمودی شدند. گرمای سبزی روی شانههایش نشست. دست برد به استخوانی که از گردنش پایین آمده بود. سرش را بالا گرفت تا استخوان برجستهتر شود. خرداد آن سال وقتی شهریار، سر انگشتانش را روی استخوان گردن او میگذاشت. قطاری ذغالی هو هو کنان به سرعت یک ماشین پورشه از توی سرش میگذشت و از توی گوشهایش بیرون میآمد.
| فرمت محتوا | mp۳ |
| حجم | 329.۴۶ مگابایت |
| مدت زمان | ۰۵:۰۲:۰۹ |
| نویسنده | جیران گاهان |
| گوینده | کتایون اعظمی |
| ناشر | رادیو گوشه |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۶/۰۳ |
| قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |