سفر در دل زمان و روایت از گذشته در زمان حال از عمق سرمای نروژ درونمایهی داستانی است که «روزنامهی گاردین» آن را اینچنین توصیف کرده است: «شاهکاری کوچک، روایتگر مرگ و وهم در سرزمینهای اروپای شمالی.»
روایتی که باید یله داد و خود را غرق کلبههای چوبی، سرما و صدای سوختن چوب در آتش کرد. «به هوای دزدیدن اسبها» داستانی شاهکار و پرافتخار که خوانندگانش را راهی سفر به سرزمینهای سرد اروپای شمالی میکند و در آمدورفت زمان خاطرات از یاد نرفته را آشکار میکند.
کتاب «به هوای دزدیدن اسبها» اثر «پر پترسون» سال 2003 به نگارش درآمده و در سال 2005 با ترجمهی «آن بورن» به زبان انگلیسی توجه مفسرین و علاقهمندان به رمان را به خود جلب کرد. این رمان داستان مردی به نام «تروند ساندر» است که همراه سگش، «لیرا» در حومهی اسلو در انزوا بهدوراز خانواده، دوستان و آشنایانش زندگی میکند. او در اواخر دههی ششم زندگیاش تصمیم میگیرد در ویلایی جنگلی در تنهایی مطلقی که سالیان دراز در آرزویش بوده زندگی کند. او در همسایگی مردی زندگی میکند که با او از نزدیک آشنا نشده است.
یکنیمه شب به دنبال نور چراغقوه «تروند ساندر» کنجکاو میشود که از خانه بیرون برود. او در تاریکی شب با همسایهاش، آقای «لارس هوگ» روبهرو میشود که با دلهره و تشویش به دنبال سگش است. «تروند ساندر» در پی اتفاقهای آن شب به پنجاه سال قبل سفر میکند و درگذشته سیر میکند. او یاد خاطرات و اتفاقهای دوران کودکیاش میافتد. توصیف او از زندگی و کودکیاش سبب میشود رمان یک داستان خطی نداشته باشد و فصلبهفصل اتفاقهای کتاب از حال و گذشته در میان خرده روایتهای جذاب توصیف بشوند.
داستان «به هوای دزدیدن اسبها» روایتی از یک انزوای خودساخته است که بازتابی از نوعی تفکر است. برخی به دنبال تنهایی از تمام وابستگان و دلبستگان خود میگریزند و به گوشهای از این دنیای پهناور پناه میبرند تا باقی عمر خود را در تنهایی بگذرانند. تنهایی، واژهای پر از ابهام و مفهوم. در هر نقطه از این دنیا هم اگر تنها زندگی کنیم ناخواسته و حتی بدون اجازهمان ریشهی خاطرات جان میگیرند و خود را نمایش میدهند. در تنهاترین لحظات هم گذشته بخشی از وجود ماست و همواره در کنار ما زندگی میکند. خاطرات با کولهباری از خندهها، گریهها، از دست دادنها و شکستها ما را روانهی آینده میکنند.
کتاب «به هوای دزدیدن اسبها» اثر «پر پترسون» یکی از پرافتخارترین آثار ادبیات نروژ است. این کتاب موفق به دریافت جایزهی «ایمپک دوبلین» در سال 2007 شد و «پر پترسون» در سخنرانی اهدای این جایزهی گفت: «این پول بسیار به کارم میآید. با چنین پولی میتوانم زمان خیلی زیادی را برای نوشتن بخرم. این جایزه برای یک نویسندهی نروژی نوعی شهرت بینالمللی است.» هیئتداوران جایزهی «ایمپک دوبلین» این کتاب را از میان 138 رمان برگزیدند و آن را به دلیل نوع نگاه به جهان، کتابی تأثیرگذار و تکاندهنده معرفی کردند. «حنان الشیخ»، نویسندهی فمینیست جهان عرب دربارهی این کتاب گفته است: «این کتاب مرا به دوران کودکیام برد. اگر این کتاب ترجمه است، پس اصل آن به زبان نروژی حتماً شاهکار است!»
این اثر جایزه رمان خارجی ایندیپندنت و جایزهی ناشران نروژی را نیز از آن خود کرد و پس از انتشار به زبان انگلیسی بهسرعت توجه روزنامهها و مترجمان سایر کشورها را به خود جلب کرد. «مجلهی تایم» این رمان را جزو ده رمان برتر سال 2007 خود قرارداد و به بیش از پنجاه زبان دنیا ترجمه شد.
مادرم گوشی را گذاشت و رو کرد به من و گفت لارس، این کار توست. فکر میکنی بتوانی از پسش بربیایی؟ باید میگفتم نمیخواهم این کار را بکنم. تا آن موقع حتی دستم هم به آن تفنگ نخورده بود، اما واقعاً دلم به حال آن گوزنها میسوخت. از طرفی هم نمیتوانستم از او بخواهم خودش دستبهکار شود. کس دیگری هم در خانه نبود. برادر بزرگم رفته بود دریا. ناپدریام هم در جنگل سرگرم قطع درختان برای کشاورزی بود که در همسایگیمان زندگی میکرد. معمولاً آن موقع سال مشغول این کار میشد. برای همین رفتم و تفنگ را برداشتم و از دل مرتع راه افتادم سمت جنگل. آنجا که رسیدم اثری از سگ کذایی ندیدم. همانجا بیحرکت ایستادم و گوش تیز کردم. پاییز بود. نیم روزی آفتابی. و سکوت و آرامش جنگل یکجورهایی عجیب و غیرعادی به نظر میرسید. برگشتم و به پنجرهی خانه نگاهی کردم. جایی که میدانستم مادرم من و کارهایم را زیر نظر گرفته بود. قصد نداشت بگذارد برگردم. دوباره به جنگل نگاهی انداختم. چشمم یکی از جادههای جنگلی را میکاوید که ناگهان گوزنها را دیدم که به سمتم میدویدند. زانو زدم و گونهام را تکیه دادم به لولهی تفنگ. گوزنها از فرط ترس چنان میدویدند که متوجه حضور من نشدند. شاید همتوان هراسیدن از یک دشمن دیگر را نداشتند. آنها نهتنها مسیرشان را عوض نکردند که مستقیم به سمتم آمدند و از فاصلهی یکقدمیام رد شدند. صدای نفسنفس زدنشان را شنیدم و سفیدی چشمهایشان را دیدم که از وحشت گرد شده بودند.»
لارس هوگ مکثی کرد و نور چراغ را انداخت روی پوکر که از پشت سرم تکان نخورده بود. برنگشتم، اما صدای خرناس کشیدن آرامش را میشنیدم. صدای آزاردهندهای بود و مردی که روبهرویم ایستاده بود پیش از آنکه به حرفهایش ادامه دهد گوشهی لبش را گاز گرفت و مردد، با انگشتان دست چپش پیشانیاش را خاراند.
«آلساتیان بافاصلهی سی متری آنها سررسید. خیلی گنده بود. بلافاصله شلیک کردم. مطمئنم زدمش، اما نه از سرعتش کم کرد نه تغییر مسیر داد. شاید بدنش به لرزه افتاد، واقعاً نمیدان، برای همین دوباره شلیک کردم.
«پر پترسون» Per Petterson نویسنده و مترجم نروژی در 5 ژوئیه 1952 در شهر اسلو متولد شد. او تمام زندگیاش را وقف کتاب کرده است و در دوران جوانیاش در مشاغل مربوط به کتاب فعالیت داشت. او بهعنوان کتابدار و فروشندهی کتاب مدتی را مشغول به کار بوده و مقالاتی هم درزمینهی نقد ادبی منتشر کرده است. او اولین اثرش را در سال 1987 که مجموعهای از داستان کوتاه بود را منتشر کرد و به دنبال آن داستانی در ارتباط با جنگ جهانی دوم منتشر کرد. اثر دوم او اثری تأثیرگذار بود و «پر پترسون» آن را به تأثیر از فاجعهای که در آن خانوادهاش را ازدستداده بود، نوشت. من رودخانه زمان را نفرین میکنم (I Curse the River of Time) اثر دیگری از این نویسنده است که موفق به دریافت جایزهی ادبی نوردیک در سال 2009 شد. این اثر سال 2010 به زبان انگلیسی ترجمه شد و توجه خوانندگان داستانهای اروپایی را به خود جلب کرد.
«پر پترسون» بیشتر عمر خود را صرف نوشتن داستانهایش کرده و با نثر روان و خوشخوانش در ادبیات جهان شناختهشده است. «کنوت هامسون»، نویسندهی برندهی جایزهی نوبل اهل نروژ و «ریموند کارور»، نویسنده و شاعر آمریکایی ازجمله نویسندگان تأثیرگذار بر او بودهاند. «پر پترسون» پس از انتشار کتاب «به هوای دزدیدن اسبها» به اوج شهرت رسید و این کتاب تنها اثر اوست که به زبان فارسی ترجمهشده است. بر اساس این اثر «هانس پیتر مولاند»، کارگردان اهل نروژ فیلم سینمایی با همان نام کتاب در سال 2019 ساخت که برندهی جایزهی «خرس نقره» از فستیوال فیلم آلمان شد و از سوی اسکار هم بهعنوان بهترین فیلم خارجی زبان انتخاب شد.
کتاب «به هوای دزدیدن اسبها» اثر «پر پترسون» را «فرشته شایان» بر اساس متن انگلیسی out stealing horses به فارسی ترجمه کرده و «نشر چشمه» آن را در سال 1397 منتشر کرده است. این کتاب دویست و هشتاد و پنجمین عنوان کتاب داستان غیرفارسی مجموعه «جهان نو» از «نشر چشمه» است که کتاب الکترونیکی آن در همین صفحه برای خرید و دانلود موجود است. از آثار دیگر ترجمهشدهی «فرشته شایان» میتوان به «پنجمین زن» اثر «هنینگ مانکل» و «پوست گردو» اثر «ایین مکیوئن» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 223 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۲۶:۰۰ |
نویسنده | پر پترسون |
مترجم | فرشته شایان |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Ut og stjæle hester |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۵/۰۹ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 47,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب جالبی بود از عمق سرما و طبیعت نروژ. روایت از زبان مردی کهنسال که پیوند عمیقی با گذشته ودوران نوجوانیش در کنار پدرش برقرار کرده..پدری که درنهایت رهاش میکنه.. روایت داستان بین زمان گذشته و حال میچرخه.. چیزی که توی کتاب خیلی حس میشه اصرار این شخص به تنهایی و انزواست در حالی که بنظر من عمق روحش از تنهایی هراس داره و با این حس میجنگه..(شاید هم این برداشت منه) ممکنه روند داستان یک مقدار کند باشه ولی بنظرم سبک این نویسنده تو این کتاب به این شکل بوده که فضاسازی رمان به آرومی شکل بگیره و یه آرامش خاصی رو تو این رمان حس میکنید حتی در صحنه های پر هیجان..
حال و هوای این کتاب چیزی بود که خیلی دوست داشتم. با این که آدم بی اندازه کم حوصله ایم برای دنبال کردن توصیفات و جزییات، اما شرح طب یعت بکر و کمی خشن جنگلهای نروژ خیلی خوب منفکم کرد از زشتی منظره های هر روزه. بیشتر از همیشه تکرار این دریافت رو دوست داشتم، که وقتهایی در زندگی هست که هیچ چیز دیگه شبیه سابقش نخواهد شد. مثل یک تابستان در ابتدای نوجوانی راوی. و چه اسم درخشانی داره این کتاب.
چه قد منتظر این کتاب بودم و جه قدر هم تو درخواست کتاب بهتون سفارش دادم.اخرشم کاغذیشو خریدم..بسیار کتاب عالیه امیدوارن دیگران بخونن حالشو ببرن
من دوستش داشتم شاید چون حسش کردم ،شاید برای جوان ترها رمان فوق العاده ای نباشه ولی وقتی بیش از ۵۰سال سن داشته باشی درک دیگری از وقایع تاثیر گذار نوجوانی و جوانی خواهی داشت
دارای فضای سازی های خوبی است ولی شاید بیش از نصف کتاب را حذف کنید چیزی از داستان کم نمیشود و گاها برخی فصل ها را حذف کنید خللی در روند داستان وارد نیست.
خوشحالم حمله کنندگان کتابسوز به این کتاب حمله ای نکردن
به پیشنهاد یکی دوستان خوندم و خوب بود لذت بردم. ترجمه هم خیلی خوب بود
ترجمه عالی و رمان درجه یک و مهم ادبیات نروژ. فیلمش هم ساخته شده. ?
پیشنهاد دوستی بود این کتاب به هوای دزدیدن اسب ها موفق نشدم از فیدیبو تهیه کنم
خیلی دوست داشتم. ترجمه خیلی خوبی هم داشت.