مهاجرت یکی از مسائل مهمی است که همواره در طول تاریخ بسیاری از افراد در جهان آن را انتخاب میکنند. خیلی از مردم ناچار به مهاجرت اند و عده ای با تمایل و خواسته خود تصمیم به ترک دیار میگیرند. در طول سالها ادبیات ایران و جهان هم به این موضوع پرداخته و داستان های زیادی درباره مهاجرت، مشکلات و تجربه های آن نوشته شده است. میتوان گفت این نوع داستان ها نه تنها برای افرادی که طعم مهاجرت را چشیده اند که برای افرادی که قصد مهاجرت ندارند هم بسیار جذاب و خواندنی خواهد بود.
کتاب صوتی مادمازل کتی قصههای کوتاهی با درونمایه مهاجرت دارد. قصههایی که خواندن و شنیدن آن خواننده را با حس هجرت آشنا میکند.
کتاب صوتی مادمازل کتی نوشتهی میترا الیاتی با درونمایه ی مهاجرت است. داستان های این مجموعه از نظر موضوعی به هم مرتبط نیستند؛ اما چیزی که در آن ها مشترک است موضوع رفتن و ماندن است، مهاجرت از دنیا، از کشور، شهر و یا خانه. نویسنده داستان های خود را با نثر روان و لحن دلنشین آمیخته و در نهایت برشی از مسائل روزمره و ساده ای از زندگی را که تقریبا همه ی ما در زندگی با آن ها مواجهیم را به تصویر میکشد. الیاتی به خوبی از پس روایت داستان ها برآمده و توانسته آدم هایی را به تصویر بکشد که در تقابل با فرهنگ و سنتها دچار پیچیدگی هایی شده اند.
در بعضی از داستان های این مجموعه نویسنده فضایی شاعرانه و رنگین ترسیم کرده تا خواننده را با قصه ی غربت و هجران مواجه کند. خواننده در داستان های این کتاب میتواند تک تک با شخصیت ها همذات پنداری کند و انواع مهاجرت را با این افراد تجربه کند. حضور آدم هایی مثل هادی در داستان اول و دغدغه های او به عنوان فردی که به کشوردیگری مهاجرت کرده و دغدغه های فکری او و اتفاقاتی که برایش می افتد برای افرادی که این احساسات را به عنوان مهاجر تجربه کرده اند بسیار تاثیرگذار خواهد بود. در این داستان ها نویسنده سعی کرده دغدغه های افراد را در فضایی مملو از خاطرات غم و شاد و تثابل بین درون نگری ها و حسرت ها روایت کند.
به نوعی میتوان بیشتر داستن های این مجموعه را مینی مال دانست. داستان هایی که هر کدام شبیه یک فیلم کوتاه چند دقیقه ای برشی کوتاه از زندگی آدم هایی را نشان میدهد که خود را وقف دیگری کرده اند و با اینکه قصه ها کوتاه هستند اما شخصیت ها و فضاسازی هر کدام از روایت ها کامل و موشکافانه است.
نسخه چاپی کتاب مادمازل کتی اولین بار در سال 1380 در 80 صفحه از سوی انتشارات چشمه منتشر شد. این کتاب از سوی منتقدین مورد توجه قرار گرفت و برنده جایزهی مجموعه داستان اول بنیاد گلشیری و کتاب سال خانهی داستان شده است. این کتاب در سال 1390 نیز به چاپ پنجم رسید.
کتاب صوتی مادمازل کتی با خوانش ارمان سلطان زاده از سوی انتشارات آوانامه به مدت زمان 2 ساعت و 3 دقیقه در اختیار علاقه مندان به کتاب صوتی قرار گرفته است.
مادمازل کتی: هادی پسری است که در خانوادهای ثروتمند اما سنتی بزرگ شده است. او برای ادامه تحصیل به کشور ایتالیا سفر میکند و آنجا با مسافرخانه مادمازل کتی آشنا میشود.
ماه منیر: دختر جوانی برای پرستاری از یک پیرمرد بیمار به خانه قدیمی او میرود؛ اما رفته رفته داستان هایی بین آنها اتفاق میافتد.
پناهنده: جوانی برای مهاجرت و پناهنده شدن حاضر است هر کاری کند. او تمام هستی خود را در این راه میگذارد و در نهایت موفق میشود اما...
شمعدانیها: زوج جوانی برای خرید یک واحد آپارتمان به اطراف شهر میروند.
مثل همیشه: لیلا دختر جوانی است که روزگار زندگی او را دستخوش تغییر میکند.
میمانیم توی تاریکی: مردی از احساسات خود میگوید. از همسرش که دوباره ازدواج کرده و او هم دیگر با خانوادهاش زندگی نمیکند.
یوسف پلنگکش: چند قصه کوتاه در دل یک داستان کوتاه روایت میشود که عشق زندگی آنها را تغییر میدهد.
میترا الیاتی داستاننویس و شاعر نوگرای ایرانیست که در سال 1329 متولد شد. اولین کتاب خانم الیاتی مادمازل کتی بوده که با استقبال بسیار خوبی مواجه شد. این نویسنده علاوه بر داستاننویسی داوری چند جشنواره داستان کوتاه کشوری را برعهده داشته است. الیاتی همچنین داور مرحله اول چهارمین دورهی جایزهی بنیاد گلشیری در سال 83 و داور بخش نخست و بخش نهایی پنجمین دورهی جایزهی بنیاد هوشنگ گلشیری در سال 84 بوده است.
داوری اولین دورهی جایزه ادبی روزی روزگاری در سال 85 و داور نهایی برترین داستانهای علمی تخیلی و فانتزی سال 1385 نیز در کارنامه کاری میترا الیاتی است.
داور نهایی ششمین دورهي جايزهی داستاننويسي صادق هدايت، در سال 86 نیز به عهده الیاتی بوده است. دومین «کافه پری دریایی» عنوان مجموعه داستان دیگری از میترا الیاتی است.
باران میبارد. تمام روز باریده. توی ساحل کسی نیست. از باریکه راه جنگل به شهرک برمی گردم. خلوت است. مینشینم روی نیمکت. زیر سایبان کتانی. به کولهپشتیام تکیه میدهم. آن طرف میدان، مهمانخانه مادمازل کتی بسته است. صبح هم که رسیدم نبود. کسی خبرش را ندارد. صدای دریا میآید. موجها از ماسههای زرد روشن گذشتهاند. میخورند به صخرههای صورتی و بر میگردند.
برگها میریزند. مردم است. روبرتو صبح گفت: «به نظرم حالت خوب نیست. رنگت حسابی پریده پسر. چرا برنمیگردی خونهات؟»
سمت چپم توی ایستگاه اتوبوس خالی ایستاده. کاش سوار شوم و بروم رم. خانهام، خانه! باز همان اتاق کوچک دلگیر. خرت و پرتهای خاک گرفته. دراز کشیدن روی تخت و سیگار کشیدن. ژل زدن به پردههای خاکستری. خوابیدن تا حد مرگ. زن صاحبخانه گفت: «اینا واسه من اجاره خونه نمیشه.»
تابلوها را گذاشت بیرون. دم در اتاقم.
توی جیبهایم دنبال پاکت سیگار میگردم. باید جایی افتاده باشد. شاید افتاده دم ساحل. سردم است. یقه کتم را بالا میزنم. به صدای ساز گوش میدهم. ملودی شادی دارد. صدایش از کافه خولیو میآید. میشود رفت و با کولیها رقصید. باران ریز و یکنواخت میبارد.
صبح آسمان آبی بود. توریستها به سمت ساحل میرفتند. پیرمردها نشسته بودند دم حوضچه. باید رفته باشند به لابی هتلها. باران که گرفت دورهگردها هم بساطشان را جمع کردند. روبرتو گفت: «به سر میرم کازینو بازی کنم.» دستفروش است. به نامزدش قول داده بدنیهایش را که بفروشد، جنسهایش را که آب کند، برود رم، برایش از فروشگاههای بزرگ عطر و جوراب و کلاه بخرد. عاشق قمار است. شبها هرچه را که درآورده میبازد.
بدلیهایش را ریخت توی ساک و گفت: «شاید افتادم رو دنده شانس!»
مه آمده پایین تا بام سرخ خانهها، مادمازل کتی به در کوچک چوبی مهمانخانهاش قفل بزرگی زده و رفته. پیترو گفت: «ممکنه رفته باشه الجزایر. دنبال عشق گمشدهاش.»
گفتم: «اون که توی زندگیاش کسی رو نداشت.»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 113.۳۹ مگابایت |
مدت زمان | ۰۲:۰۳:۲۲ |
نویسنده | میترا الیاتی |
راوی | آرمان سلطان زاده |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۴/۰۱ |
قیمت ارزی | 8 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
سراسر غم و اندوه. نمیدونم هدف از نوشتن همچین کتابی چی هست. اگه میشد به جای ستاره به این کتاب زرشک میدادیم بهتر بود
من بخاطر صدای اقای سلطان زاده این کتاب ها رو میخرم ولی ایشون هم هر کتابی رو قبول نمی کنه عالی هستن
کتاب جالبی نبود من دوست نداشتم موضوعات پیش پا افتاده و بی محتوا
داستان میمانیم توی تاریکی رو دوست داشتم. کوتاه اما خوش تکنیک
کوتاه و سرگرم کننده واسه یه زنگ تفریح خوب بود.
در حد سرگرمی خوب هست، خصوصا داستانهای آخرش...
واقعا ارزش یک ریال پول دادن و نداره
عالی
از نظر من جالب نبود
نميدونم چرا جذبم نكرد داستان