هیچ واژه یا عبارتی برای جوامع امنیت ملی، مهم تر و ضروری تر از «راهبرد» نیست. در این اثر، دکتر تمی دیویس بیدل می گوید که در حالی که بیشتر ما معنای این واژه را می فهمیم، [اما] همواره تمام چیزهایی که در پی آن می آید و تمام آن چه که از ما می طلبد را به طور کامل درک نمی کنیم. در واقع، وی می گوید که به جهت دشواری بسیارِ راهبرد در سطوح متعدد، نباید خود را با باور به این امر فریب دهیم که به هر شکل آرمانی شده ای قابل اجراء است. اما اصرار می کند که در اوضاعی که بحث جان افراد مطرح است، وظیفه ای اخلاقی داریم تا هر آن چه که در توان داریم را برای حل طیف وسیعی از چالش هایی که در اتخاذ و اجرای راهبردها (و راهبردهای کلان) باید با آن ها روبرو شویم انجام دهیم تا به اهداف سیاسی مطلوب برسیم.
دکتر بیدل اثر خود را با بررسی دقیق واژگان «راهبرد» و «راهبرد کلان» آغاز می کند. وی با اتکاء به مجموعه وسیعی از آثار مورخان، عالمان علوم سیاسی و فعالان [به کارگیرنده این واژگان] دلایل اتخاذ و اجرای راهبرد و راهبرد کلان توسط بازیگران سیاسی را بررسی می کند و به ما کمک می کند تا شیوه ای که این واژه در گذر زمان مورد استفاده قرار گرفته ـ و تکامل یافته ـ است را بفهمیم. وی می گوید که شیوه ابداع و اجرای این اصطلاح توسط بازیگران در نظام بین المللی، خطی داستانی را دنبال کرده که تا حد زیادی توسط ویژگی متغیر سازمان های اجتماعی، سیاسی و نظامی در گذر زمان تعیین شده است.
دکتر بیدل با اتکاء به این مبنای تعریفی و تاریخی، دلایل بی شماری که چرا راهبرد هنری چنین دشوار و چالش برانگیز است را به تفصیل شرح می دهد. وی می گوید که راهبرد مستلزم منطقی قابل توضیح و دفاع است، اما اشاره می کند که اغلب این منطق بر فرضیاتی استوار است که به طور کامل و سختگیرانه ای بررسی نشده اند. وی می گوید که حتی هنگامی که منطق راهبرد قابل درک باشد، اجرای آن، توسط منافع رقیب و سیاست دیوانسالارانه [بوروکراتیک]؛ رویدادهای پیش بینی نشده و غیر منتظره؛ فشارهای سیاست داخلی؛ محدودیت های شناخت، توجه و تحمل انسان؛ و چالش های جاری ناشی از فعل و انفعال نظامی ـ غیر نظامی تحلیل می رود و تضعیف می شود.
بررسی هشیارانه راهبرد توسط دکتر بیدل که مملو از نمونه های مفید و رهنمودهای وزین است، مهارت های تحلیلی و عمق آگاهی موقعیتی دانشجویان و فعالان را به یک شکل افزایش خواهد داد.