بیشتر مردم به دلایل اشتباهی وارد کسب و کارهای مختلف میشوند و به شیوه نادرست آن را راهاندازی میکنند و توسعه میدهند.
دوستم مایکل مسترسون که بسیار تحسیناش میکنم، کار فوقالعادهای جهت برطرف کردن تصورات اشتباه درباره اسطورههای کارآفرین، اطلاعات غلط در مورد کارآفرینان و نحوه ایجاد و رشد شرکتهای موفق انجام دادهاست. خواندن این کتاب را در حالی به اتمام میرسانید که درک متفاوت، عمیقتر و واقعیتری از چگونگی ایجاد نام تجاری جدید در کسب و کار، جذب مشتری در بازارِ آن کسب و کار، حمایت از آن در مراحل آسیبپذیر ابتداییاش و گسترشش تا موفقیت کامل بدست میآورید. وارد شدن به کسب و کاری جدید، کار آسانی نیست اما اسرارآمیز هم نیست.
در یکی از کتابهایم، راهنمای کسب و کار موفق در اقتصاد جدید، به این نکته اشاره میکنم که بیشتر افراد تازهکار وقتی به کارآفرینی فکر میکنند، از آن میترسند و از خود میپرسند که آیا به هدفشان میرسند یا نه، به این دلیل که معتقدند کارآفرینان موفق حریص هستند، ریسکها را جسورانه میپذیرند. این اصلاً درست نیست. موفقیت مربوط به مدیریت هوشمندانه ریسک است نه پذیرفتن ریسکهای بیحساب و کتاب. این یکی از هزاران مفاهیم در موفقیت کسب و کار است که مایکل و من در مورد آن کاملاً همنظر هستیم و مایکل میتواند در این کتاب راه و چاه را نشانتان دهد.
همچنین او ماهرانه خواننده را در مورد لزوم داشتن ایده بزرگ، نوآوری رؤیایی و انگیزه به عنوان عوامل کلیدی موفقیت از اشتباه درمیآورد و در عوض رویکردش به کسب و کار شامل تصمیمات خوب و مبتنی بر روش است.
تجربه ۳۵ ساله من در راهاندازی، خرید، ایجاد و فروش کسب و کارهای خودم، از نزدیک کار کردن با مشتریهای بسیار در توسعه کسب و کارها از گامهای اولیه تا رشد ۱.۵ میلیارد دلار و معمولاً از ۱۰ میلیون دلار تا ۳۰ میلیون دلار و فعالیت به عنوان مشاور و مربی برای بیش از هزاران کارآفرین، من را از سایه شک و تردید بیرون برده و متقاعد کرده است که به ابتکار و نوآوری بیش از اندازه اهمیت داده شده در صورتی که انجام کار روشمند مهمتر است. بیشتر فرصتهای کارآفرینی حول استفاده از روشهای شناخته و اثبات شده تبلیغاتی، بازاریابی، فروش، مدیریت و امور مالی میچرخد تا اینکه زاییده ایدهای بزرگ، رؤیایی، انقلابی، بنیادی و جدید باشد. این تصور غیرواقعی نه لازم و نه ضروری است و نه حتی مفید، در عوض توانایی بهبود محصولات، خدمات و کسب و کارهای اثبات شده قبلی بهترین فرصتها را ارائه میدهند. (دیزنی شهربازی را ابداع نکرد. دیوُس و وناندل با اَموِی هم صابون و بازاریابی شبکهای را اختراع نکردند. شولتز و استارباکس کافیشاپ را ابداع نکردند. زاپُس هم کفش و تجارت الکترونیک را اختراع نکرد. من خبرنامهها را ابداع نکردم.) مسائل انگیزشی مهم هستند اما انگیزش بدون برنامه اقدامات واضح، گام به گام، دقیق و منطقی تنها منجر به ناکامی میشود. کارآفرینان موفق بسیار واقعگرا هستند.
مایکل مسترسون به عنوان واقعگرای متعهد، من را تحت تأثیر قرار میدهد. توصیههایش در این کتاب در مورد آنچه در دنیای واقعی و شرکتهای نوپا کار میکند صادقانه و خالصانه است.
من و او از دنیای منضبط بازاریابی مستقیم میآییم جایی که نتایج قابلاندازهگیری حکومت میکند و هیچ چیز دیگر، حتی عقاید شخصیمان اهمیت ندارد. در آن دنیا، یاد میگیرید تا آنجا که میتوانید ارزان و بیخطر آزمایش کنید، سریع و بیتردید موارد بیحاصل و با عملکرد ضعیف را کنار بگذارید و آنچه کارساز است را پیدا کنید و روی آن سرمایهگذاری کنید. این تجربهای است که نظریهپردازان دانشگاهی از آن بیبهرهاند، خالقان نامهای تجاری سنتی و تبلیغات تصویری از آن دوری میکنند و بسیاری از صاحبان کسب و کارهای کوچک هرگز آن را نپذیرفتند. اما وقتی هر دلار برای شرکتهای نوپا اهمیت دارد، این رویکرد بر دیگر رویکردها برتری دارد و شما با این کتاب ارزش این رویکرد را درمییابید.
این رویکرد توصیه میکند به جای داشتن ترس و دلهره، محتاط باشید.
من واقعاً با کلمه «محتاط» در عنوان این کتاب مخالفم. شاید «ترسو» گزینه بهتری باشد. اما این هم غیرمنصفانه به نظر میرسد. شاید «هوشیار»؟ شاید «روشمند»؟ اگر از من میخواستند که نام این کتاب را بگذارم، احتمالاً عنوان «کارآفرین عملگرا» را انتخاب میکردم. عملگرایی در مورد این است که آنچه کارآمد است را بیابید و سرسختانه انجام دهید و در مقابل افکار ناهمخوان و حواسپرتیها مقاومت کنید. عملگرایی در مورد تمرکز و تلاشهای خوب و سازمانیافته است.
میتوانید از این طریق اعتماد به نفس زیادی کسب کنید بنابراین دیگر مردد نیستید. میتوانید در این روش اعتماد به نفس داشته باشید.