نیروی انسانی که امروزه از آن به عنوان سرمایه انسانی یاد میکنند یکی از مهمترین سرمایه های هر سازمانی است که کیفیت آن می تواند در رشد و تعالی سازمان نقش بسزایی داشته باشد و با توجه به پیچیدگیهای آن مباحث مختلف در ابعاد رفتاری در حال ظهور می باشد که یکی از انها در سالهای اخیر موضوع رفتار شهروندی سازمانی می باشد که به طور کلی رفتار شهروندی یک نوع رفتار ارزشمند و مفید است که افراد ان را به صورت دلخواه و داوطلبانه از خود بروز می دهند به این ترتیب مطالعه و بررسی اینگونه رفتار افراد در سازمان که به رفتار شهروندی سازمانی شهرت یافته است بسیار مهم و ضروری به نظر می رسد (ارنست، ۲۰۱۷). مدیران سازمانها بیش از هر چیز خواستار کسب مزیت رقابتی نسبت به سایر سازمانها میباشند و باید دانست که برای رسیدن به این مهم، تصمیمگیری درست بر اساس آنچه که در جهت خیر سازمان و محیط است و همچنین ایجاد محیطی که روابط متقابل و مؤثری بین کارکنان برقرار باشد، تنها از رهبر و مدیر اخلاق مدار برمی آید (دیویس، ۲۰۱۶).
رفتار شهروندی سازمانی یکی از شاخصهایی است که موجب بهبود عملکرد کارکنان میشود و سازمان را بهسوی تحقق اهداف سوق میدهد، توجه به رفتارهای شهروندی سازمانی به این دلیل در سازمانها مهم بوده که سازمانها از طریق شرح شغل رسمی قادر نیستند رفتارهای مورد نیاز برای تحقق اهداف سازمان را از کارکنان انتظار داشته باشند. بهطور کلی رفتار شهروندی سازمانی به کارایی و اثربخشی سازمانها از طریق تحولات منابع، نوآوری و پذیرش تغییرات کمک میکند(زندیراد،۱۳۸۹).
از طرف دیگر اکثر مقالات نوین در رابطه با سازمانها بر اهمیت ارزشهای حیاتی سازمان تاکید دارد و رهبری اخلاقی به مثابه یک ارزش انسانی ممکن است بهمنزله یک ارزش اساسی سازمان شناخته شود، بهعلاوه امروز رهبری اخلاقی در سازمانهای خدماتی در مقالات مدیریتی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. زیرا موفقیت سازمانهای خدماتی به هنگام ارائه خدمت به مشتری تا حد زیادی تحت تاثیر رفتار عاملین ارائه خدمت قرار میگیرد و بهویژه بهدلیل نقش حائز اهمیت عاملین ارائه خدمت در جلب مشتریان، اهمیت رهبری اخلاقی در برخورد با این کارکنان بیشتر مورد نظر قرار میگیرد، زیرا ادراک رفتار مبتنی بر اخلاق توسط عاملین ارائه خدمت موجب رضایت آنها از سازمان گردیده و رضایت عاملین ارائه خدمت(کارکنان) به جهت ارتباط رودرو با مشتریان به افزایش رضایت مشتری میانجامد که در بلند مدت ضامن بقای سازمان است و بر میزان سودآوری سازمان اثر میگذارد(زینالی صومعه،۱۳۸۳).
بهمنظور کسب مزیت رقابتی، سازمانها به کارکنانی نیاز دارند که خود تمایل دارند پا را فراتر از الزامات رسمی شغلیشان گذاشته و رفتارهایی فراتر از نقش خود بروز دهند. چنین رفتارهایی را رفتار شهروند سازمانی میخوانند. این رفتار بر مشارکت کارکنان در موفقیت سازمان تأکید ویژه دارد و موجب بهبود عملکرد شغلی آنان میگردد (میرسپاسی و معمارزاده،۱۳۹۰).
اورگان (۱۹۸۸)، رفتار شهروند سازمانی را وضعیت مطلوبی میداند که از یک طرف منابع موجود و در دسترس را افزایش و از سوی دیگر، باعث کاهش نیاز به راههای نظارت رسمی و روشهای پر هزینه در سازمان میگردد. رفتار شهروند سازمانی موجب به حداقل رسیدن تعارضات به وجود آمده در انتظارات شغل و کاهش احتیاج به منابع کمیاب در سازمان میگردد .