کتاب "کسی به یاد ماهی ها نبود" داستانی زیبا و آموزنده است که به مناسبت خشک شدن رودخانه زاینده رود به منظور توصیف طبیعت و احوال مردم اصفهان به زبانی ساده برای کودکان نوشته شده است. در این داستان میخوانید:
روزی روزگاری، رودخانهای که برای هزاران سال پر آب بود و همهی دشتها و صحراهای اطراف خودش را سیراب و سرسبز میکرد، خشک و بی آب شد آن قدر خشک، که نیزارهای کنارههای آن که محل زندگی قورباغهها و پناهگاه ماهیها بود خشکید و از بین رفت.
در یکی از روزهای آخر زمستان، آن وقتی که کشاورزها دانه های گندم را در زمین میکارند سدی که در جلوی آب بسته بودند را باز کردند و آب دوباره در رودخانه جاری شد. کشاورزها در اطراف مسیر رودخانه شروع به کار و فعالیت کردند. آنها زمین را شخم زدند و دانه های گندم را در زمینها پاشیدند و سپس در انتظار آب نشستند. هر وقت نوبت آب به یکی از کشاورزها میرسید خداوند را شکرگزاری میکرد و آب را به زمینش میرساند.