«برای من ادبیات حوزه تجربه و کشف است و در هر رمان میکوشم از هر جنبه، شخصیتهای نو بسازم و با رفتار و گفتار متفاوت در میدانی ناآزموده، بستری تازه و شرح روایتی دیگر را ارائه دهم.» این جملات، جملات اکرم پدرام نیاست. نویسندهی ایرانی معاصری که آن سوی دنیا از ایران و ایرانی مینویسد. کتاب زیگورات یکی ازآثار برجستهی این نویسنده است که تنهایی و گمگشتگی انسان معاصر و دوگانگیهای فرهنگی او را به تصویر کشیده است.
هرکسی که در ایران درس خوانده باشد و اندکی شنیدههای کلاس تاریخش را به خاطر بیاورد کلمهی زیگورات، به خصوص زیگورات چغازنبیل به گوشش آشناست. اما زیگورات چیست؟ در سایت گردشگری دالاهو دربارهی زیگورات آمده است: «کلمه زیگورات یا زیغورات از فعل «زقارو» (Zegharoo) به معنای بلند و برافراشته ساختن گرفته شده است. زیگورات بنایی چند طبقه است که مساحت هر طبقه از طبقه پایینی کوچکتر است؛ بنابراین، نمای هر طرف آن به شکل یک پلکان است. این زیگوراتها محل نگهداری مجسمه خدایان و انجام مراسم مذهبی بودهاند.»
در ایران زیگوراتهای مهمی وجود دارد. «زیگورات سیلک»، یکی از قدیمیترین سازههای بشر است که بیش از 7000 سال قدمت دارد. تپهسیلک کاشان در واقع باقیماندههای این زیگورات است که بخش زیادی از آن زیر خاک مدفون شده است.
«زيگورات چغازنبيل» که اولین اثر ایرانی است که در یونسکو ثبت جهانی شده است نیز یکی از مهمترین زیگوراتهای ایران است. این معبد که در نزدیکی شهرستان شوش در خوزستان قرار گرفته است. سالانه گردشگران زیادی را به خود جلب میکند. زیگورات چغازنبیل 1250 سال پیش از میلاد به دست پادشاهان ایلام برای نیایش خدایان ساخته شده است. این معبد سالهای زیادی در خاک مدفون بود تا اینکه حدود 50 سال قبل، باستانشناسان فرانسوی آن را از زیر خاک بیرون کشیدند.
رمان زیگورات اثر اکرم پدرامنیا اولین بار سال 89 منتشر شده است.اولین بار نشر «قطره» این رمان را راهی بازار کتاب ایران کرده است و چاپ مجدد آن را از سال 95 نشر «نفیر» به عهده داشته است. این رمان از زبان جوانی به نام مانی زرشناس روایت میشود. مانی زرشناس باستانشناسی است که از نوجوانی در آمریکا زندگی کرده و با اینکه با فرهنگ آمریکایی خو گرفته اما دوگانگی فرهنگی همچنان آزارش میدهد.
شخصیت اصلی دیگر کتاب زنی به نام اویتا است. زنی که مانی عاشق اوست. دوگانگیهای فرهنگی مانی روابط او را با اویتا به چالش میکشد. این رمان خط داستانی دیگری هم دارد که چهارهزار سال پیش در زیگورات سیلک میگذرد. در واقع خط داستانی دوم موضوع یکی از تحقیقات مانی زرشناس است.
پدرام نیا دربارهی تلفیق این دو خط داستانی در کتابش گفته است: «شاید بتوان گفت که این نخستین بار در تاریخ ادبیات ماست که بستر زمانی و فرهنگی رمانی متعلق به چند هزار سال پیش است. گذشته از اینها، چون دو داستان در کنار هم تعریف میشوند و به گونهای به یکدیگر پیوند خوردهاند، رفت و برگشتهای این دو بستر داستانی متفاوت نیز به دقت و تلاشی دوچندان نیاز داشت، تا خواننده را تا پایان با خود بکشاند. البته نمیدانم در این آزمون تا چه حد موفق بودهام.»
رمان زیگورات نامزد نهایی جایزهی مهرگان ادب ایران در سال 1396 بود.
رمان زیگورات رمان خاصی است، پر از عناصر تاریخی است و نوشتنش نیاز به دانش مردمشناسی فراوانی دارد. اکرم پدرام نیا دربارهی شیوهی نگارش این رمان صحبتهای جالبی دارد. در بخشی از مصاحبهی او با خبرگزاری کتاب ایران آمده است: «برای مثال پیش از نوشتن رمان باید میدانستم ساختار خانواده در آن زمان، عشق ورزیدن، خوردن و آشامیدن، شیوه پخت نان، تهیه نوشیدنی، تهیه لباس، نظافت کردن و ارتباطشان با مردم بخشهای دیگر فلات ایران چگونه بوده است. برای آنکه رمان به واقعیت زندگی آنها نزدیک باشد گذشته از مطالعه آثار به جا مانده از آنها در موزههای دنیا، خواندن متون پژوهشی از جمله آثار باستانشناسی مانند «گیرشمن»، ناگزیر شدم چند واحد درسی با دانشگاه «ییل» نیز بگذرانم.»
اکرم پدرام نیا پزشک، مترجم و نویسنده ایرانی مقیم کاناداست. پدرامنیا سال 1348 در کاشان، در خانوادهای متوسط متولد شد. او ابتدا سال 1366 در رشتهی ادبیات و زبان انگلیسی دانشگاه تهران پذیرفته شد و سه سال بعد توانست در دانشگاه ایران به تحصیل پزشکی مشغول شود.
اکرم پدرام نیا پس از فارغالتحصیلی از رشتهی پزشکی سال 79 ایران را ترک کرد و در کانادا اقامت کرد. او در رشتهی انفورماتیک پزشکی از دانشگاه «مک مستر» فارغالتحصیل شده است. اکرم پدرام نیا در تورنتو زندگی میکند و زندگی اجتماعی فعالی دارد. او عضو انجمن قلم کاناداست و در بنیاد ادبی جیمزجویس فعالیت میکند. پدرام نیا دارندهی بورس تحقیقی دوماههی جیمز جویس است و در سالهای گذشته علیه سانسور آثار ادبی، فعالیتهای زیادی انجام دادهاست.
اکرم پدرام نیا در این سالها نویسنده و مترجم پر کاری بوده است. ناشران مختلفی کتابها و ترجمههای او را در ایران منتشر کردهاند.
اکرم پدرامنیا سه رمان به فارسی نوشته است. رمان «نفیر کویر» اولین رمان این نویسنده است که سال 89 منتشر شد. رمان زیگورات نیز اولین بار، همان سال به بازار کتاب ایران آمد. چهارسال بعد نیز آخرین رمان نویسنده به نام «زمستان تپههای سوما» در ایران رونمایی شد. پدرامنیا نویسندهی داستانهای کوتاه «یک روز یک نویسنده» و «برگهای پاییزی» نیز هست.
پدرام نیا ترجمههای برجستهای هم در کارنامه دارد. از میان ترجمههای مشهور او میتوان به ترجمهی کتاب «گیل گمش» اثر جوآن لندن، «لطیف است شب» اثر اسکات فیلتز جرالد، «کلارا کالان» اثر ریچارد رایت، «دولتهای فرمانده» اثر نوام چامسکی اشاره کرد. همچنین پدرام نیا رمان «اولیس»، شاهکار جیمز جویس را دوباره به فارسی برگردانده است که جلد اول این ترجمه بهار 98 در ایران منتشر شد. پدرام نیا آثاری هم برای کودکان و نوجوانان به فارسی ترجمه کرده است.
دکتر اکرم پدرام نیا نگارش دو کتاب پژوهشی «روانشناسی خواندن و ترویج کتابخوانی» و «روانشناسی نوجوان» را نیز در کارنامه دارد. از میان آثار این نویسنده کتاب«روانشناسی نوجوان» و ترجمهی او از کتاب «کلارا کالان» نوشتهی ریچارد رایت در فیدیبو قرار گرفته است.
همچنین خرید ودانلود کتاب پی دی اف(pdf) زیگورات اثر اکرم پدرام نیا که انتشارات نفیر آن را منتشر کرده است، در همین صفحه ممکن است.
اکرم پدرام نیا نویسندهای است که به عقیدهی منتقدان و خوانندگان نوشتههایش بوی مهاجرت نمیدهند، او مسیر بیشتر نویسندگان مهاجر را پیش نگرفته است و داستانهایش اگرچه هویت ایرانی را در خود دارد، اما در ادبیات مهاجرت هیچ جایی ندارند و حال و هوایشان مخصوص به خودشان است. او در مصاحبهای دربارهی نوشتن گفته است: «داستانهای من گاهی بنا به یک جمله یا جادثهای ساده شکل میگیرند و همه چیز در روند نوشتن پیش میآید من با ایدهی جیمز جویس موافقم که به دوست نویسندهای میگوید: هیچ چیز را از اول برنامهریزی نکن، زیرا چیزهای خوب هنگام نوشتن پیش میآیند.»
جامهاش را روی تخته سنگ کنار آبشار گذاشت. ماهیهای رنگارنگ فوج فوج بالا و پایین میرفتند. دستش را در آب آبشار فروبرد و یکی از آنها را به چنگ گرفت، از بالای صخرهی آبشار صدای خرناسهی غریبی برخاست. سرش را بلند کرد و آسمان را عجیب دید؛ هوا دم به دم تاریکتر میشد و ستارهها نمایانتر؛ شب گردها بر سر شاخهها و لابه لای درختها میچرخیدند و کرکسهای چشم به راه با نگاهی هشیار و خروشی بیدار، اینجاو آنجا پرسه میزدند و شادمان ماده ببر گرسنه را انتظار میکشیدند تا شکمی بدرد و شکمی از انها سیر کند. از جایش برخاست. بی آن که سر و تن به آب بزند بیدرنگ و دوان دوان به سوی شاوان رفت. سایههایی که در چنین شبی، پدر پارشین، هوخشتر درودگر را ربودند، از هر گوشه و کنار بیرون میزدند و او را دنبال میکردند. دلش در سینه پرشتاب میتپید و پاهایش میلرزید. وقتی از قایق پیاده شد، یک راست به سزاغ وقت نمای زیگورات رفت. هنور سه پاره از شش پارهی شب مانده بود.
این بار پس از دیدن رگههای نازک بنفش سرخ شان بر مرز آسمان و زمین کرجی را بر شاوان انداخت و آن سوی شاوان ریسمانش را به چنار کهنسالی بست و از راهی برزو تا پای آبشار توس بالا رت. بر فرش چمن و بستر برگها شبنم نازکی جامه گسترانیده بود و نم شب از پاپوش نخی دست بافت اینوسن میگذشت . خنکی آب را به نوک انگشتانش میرساند. بوی سبزه نم خورده و گلهای جورواجور جنگلی فضا را پر کرده بود و پرندههای سحرخیز، سرخوش، جار و جنجال به راه انداخته بودند.
از آن بالا افق ابرآلود ارغوانب میزد و از سینهی پرزن ابرها پرتوهای خورشید تنشان را بیرون میکشیدند و چون دخترکان شمع به دست بر دامنهی سیاه شب روان میشدند و کرانههای ابر سفید کرک سان را نقرهای میکردند
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۰۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 270 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۰۰:۰۰ |
نویسنده | اکرم پدرام نیا |
ناشر |