آیا برایتان سوال پیش آمده که قوانین برای چی نوشته شدهاند؟ هنجارهای اجتماعی برای چی بوجود آمدهاند؟ اصل دلیل اینکه هر چندین سال این تعاریف تغییر میکند به چه علتی است؟
تصور کنید در جامعهای بینظم زندگی میکنید. بینظمی به معنای بیقانونی است نه زندگی نامرتبی. میتوان در چنین جامعهای زندگی کرد؟ جواب مسلما خیر است. اما دلیل این نه گفتن ما این است که طاقت تحمل همچین محیطی را نداریم اما نویسندگان زیادی با توجه به همین اصل «وجود قانون مهم و الزامی است»، کتابها و داستانها و حتی فیلمهای بسیاری مانند لاست (lost) به جامعه معرفی شده است.
سالار مگسها به قلم ویلیام گلدینگ در سال ۱۹۵۴ نوشته شد. این رمان از معروفترین و محبوبترین کتابهایی است که میتوان در جهان یافت. این کتاب برندهی جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۳ شد. کتاب، روایتی است از شرایط زندگی دانش آمزانی که به خاطر سقوط هواپیمای حامل بچه های در نزدیکی جزیره ای متروکه، روزهای سختی را تجربه میکنند. بعد از سقوط تعدادی از بچهها که سنشان بین ۶ تا ۱۲ سال بوده است، زنده میمانند. یکی از بچهها به نام رالف صدفی را پیدا کرده و با فوت کردن داخل آن صدای نسبتا بلند و گوشخراشی تولید میکند. این صدا آهسته آهسته باعث میشود که بازماندگان سقوط هواپیما یکدیگر را در جزیره پیدا کنند. بعد از جمع شدن به دور هم، آنها تصمیم میگیرند که در بین خود یک فرد را به عنوان رئیس برگزینند که در آخر رالف به عنوان رئیس انتخاب میشود که نام کتاب هم به او اشاره دارد. رالف برای بقا برنامه را به طوری پیش میبرد که از حیوانات موزی در امان باشند بنابراین آتشی را برای امنیتشان روشن میکنند. زمان زیادی از حضورشان در جزیره نمیگذرد که خبری مبنی بر وجود هیولایی که یک بار در آب و یک بار در هوا ظاهر شده است، بین بچهها پخش میشود. رعب و وحشتی که این خبر به دنبال دارد باعث میشود که گروه ناخودآگاه از یکدیگر جدا شوند. آنها به دو گروه تقسیم میشوند و نظرهای متفاوتشان برای زندگی کردن در این مکان ناشناس و همچنین اختلاف نظرهایشان داستان را به خوبی پیش میبرد. همین چند دسته شدن باعث بروز توحش بین دانش آموزان میشود. اما نباید فراموش کرد که این اثر در واقع کتابی دو لایه است و در لایهی دوم به موضوعات اجتماعی دنیای مدرن اشاره دارد. از آنجایی این کتاب تقریبا یک دهه پس از جنگ جهانی دوم نوشته شده است، بدیهی است که نویسنده احساس ترس را به خوبی بر رشتهی تحریر درآورده باشد. موضوع دیگری که در کتاب به چشم میخورد حرف شنوی نکردن از یکدیگر است که به نوعی مصداقی بارز از قانون در جوامع امروزی است. شاید به دلیل شخصیتهای نوجوان داستان به نظر بیاید که این کتاب تنها برای نوجوانان مناسب است اما کنایه و تمثیل موجود در کتاب و همچنین موضوعات عمیق و تامل برانگیز آن برای کتاب خوانها در هر سنی نیز مناسب خواهد بود. در جای جای سریال لاست، اقتباسهایی از این کتاب را میبینیم که این سریال بر اساس آن ساخته شده است. نویسنده در این کتاب سعی دارد علاوه بر روایت یک داستان خواندنی و جذاب، از اهمیت قانون شکلگیری جوامع قانون محور و عناصر سیاسی آن بگوید.
ویلیام گلدینگ، نویسنده، شاعر، نمایشنامه نویس و منتقد ادبی بریتانیایی در سال ۱۹۱۱ در بریتانیا متولد شد. وی با نوشتن رمانها و آثاری که اتفاقا عامه پسند هم نبودند، توانست جایگاه بسیار والایی در بین فعالان در ادبیات به دست بیاورد. از زندگی او اطلاعات چندانی در دسترس نیست چرا که از او به جز یک یا دو مصاحبه بیش باقی نمانده است. هر آنچه که راجب او وجود دارد استخراج یافته از همان مصاحبهها است. به گفتهی او چیزی که تاثیر بهسزایی در طرز تفکر او داشته است اتفاقی است که درست ۷ ماه پس از به دنیا آمدنش رخ داده است یعنی غرق شدن کشتی تایتانیک. به گفتهی خودش تمام این تغییرات و ایجاد علاقه به فلسفه به دلیل حرف مادرش راجب این کشتی پرآوازه بوده است. او میگوید روزی مادرم به من گفت: «آگاهی او از دنیا به روزی بر میگردد که کشتی تایتانیک غرق شد و من فهمیدم که این دنیا با همهی شادیهایش به سان کشتیای میماند که رویش تمام ثروتمندان جهاناند و به زیر آب میرود.» او پس از دوران کودکی مانند دیگران وارد روزها و دوران تحصیلی خود شد. علاقهی او به ادبیات و کلمات باعث شد که در واقع او یک ادیب بار بیاید به طوری که در اواخر دبستان به نوشتن روی آورد و در اوایل دبیرستانش رماننویسی را شروع کرد. او در این دوران مطالعاتش را بیشتر و بیشتر کرد چرا که معتقد بود مطالعه به او آرامش میبخشد. وقتی که ۱۲ ساله بود تصمیم گرفت تا رمانی ۱۲ جلدی مبنی بر تاریخ اروپا بنویسد. او سرانجام کتاب «سالار مگسها» را نوشت و زاویهی دید تمامی نویسندگان را تمایز بخشید. این کتاب به معنای واقعی شاهکاری در ادبیات مدرن بوده است و باید گلدینک را صاحب سبک دانست چرا که وی رکوردهایی را با این کتاب شکست که شاید هیچکس قادر به دستیابی آنها و شکاندن دوبارهی آنها نباشد. قطعا شهرت او به دلیل داستان سالار مگسها نیست بلکه به دلیل تفکری است که این اثر زادهی آن است. سرانجام وی در سال ۱۹۹۳ با تجربیاتی ارزشمند و نامی عظیم به زندگی برجستهی خود بدرود گفت.
ناهید شهبازی مقدم ترجمهی کتاب سالار مگسها را در انتشارات آموت بر عهده داشته است. این ترجمه یکی از بهترین ترجمهها این کتاب است. از دیگر مترجمان میتوان به سوسن اردکانی، نشر ابر سفید، جوادد پیمان انتشارات امیر کبیر و ترجمهی حمید رفیعی از انتشارات بهجت اشاره کرد.
اصلیترین علتی که میتواند باعث شود که شما این کتاب را بخوانید، برنده شدن این کتاب در جایزهی نوبل ادبیات سال ۱۹۸۳ است و همچنین باید به تاثیرات این کتاب در دنیای ادبیات نگاهی دقیق و جامع داشت. شما میتوانید از طریق سایت و یا اپلیکیشن فیدیبو این کتاب را خریداری و دانلود کنید.
فصل ششم: جانوری از هوا
جز درخشش ستارگان، نور دیگری نبود. وقتی فهمیدند این صدای ارواح گونه از چه بوده و پرسیوال دوباره ساکت شد، رالف و سیمون به سختی او را بلند کردند و به یکی از آلونکها بردند. پیگی با همهی حرفهای شجاعانهاش فقط دور و برشان چرخید و سه پسر بزرگتر با هم به آلونک کناری رفتند. با ناآرامی و سرو صدا روی برگهای خشک دراز کشیدند و آسمان پر ستاره را از روزنهی مشرف به چشمه آب گرم تماشا کردند. گاهی یکی از کوچکترها از آلونکهای دیگر جیغی میکشید و یک بار هم یکی از بزرگترها در تاریکی حرف زد. بعد آنها هم خوایشان برد. ماه نقرهای به بالای خط افق رسید. حتی وقتی روی خط آب قرار گرفت هم به اندازه کافی بزرگ نبود که راهی از نور شکل بگیرد. اما در آسمان نورهای دیگری چشمک زنان به سرعت رد میشدند. هر چند که کوچکترین صدای انفجار از نبردی که در ارتفاع شانزده کیلومتری آنجا در جریان بود. شنیده نمیشد. اما نشانهای از دنیای آدم بزرگها آمد. هرچند که آن موقع هیچکدام از بچه ها بیدار نبودند که آن را درک کنند. نوری از یک انفجار ناگهانی و دنبالهی آن از آسمان گذشت و بعد دوباره سیاهی بود و ستارگان. از نقطهی سیاهی در بالای جزیره، اندامی که پاهایش زیر یک چتر نجات آویزان بود با سرعت پایین میآمد. بادهای متغیر با ارتفاعی متفاوت او را به هر سویی که میخواستند کشیدند. بعد در ارتفاع پنج متری از زمین باد ثابت شد و او را به سمت پایین دور چرخاند و با شیب تندی در امتداد تپهی مرجانی و چشمهی آب گرم به سمت کوه فرود آورد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۶۳ مگابایت |
تعداد صفحات | 320 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۴۰:۰۰ |
نویسنده | ویلیام گلدینگ |
مترجم | ناهید شهبازی مقدم |
ناشر | نشر آموت |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۱/۰۷ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان جالبی بود، به نظرم کاملا ارزش خوندن داره. ولی البته دنبال یه داستان خیلی پرکشش یا مفاهیم متعدد عمیق نباشین، ولی اون چیزی که میخواد بگه رو قشنگ گفته، یه مقدار بیش از اندازه وقت صرف توصیف محیط کرده بود و مقادیری خسته کننده شده بود، ولی روابط بین شخصیت ها خوب بود و افراد رو به سبک جالبی در کنار هم قرار داده بود در کل داستان خوب و قابل لمسی رو ارائه کرده. با احترام خدمت مترجم گرامی، باید عرض کنم، از ترجمه زیاد راضی نبودم، نمیگم غلط داشت یا بد بود، ولی صرفا ترجمه بود، فکر میکنم اگر کسی (البته متخصص) یه ترجمه یکم آزادتر از این داستان ارائه میکرد، میتونست خیلی جذاب تر بشه. امیدوارم از خوندنش لذت ببرین.
کتاب شگفت انگیزی که هرچی باهاش پیش میری، حیرون میم ونی چه ذهنی داشته نویسنده، چقدر شخصیت پردازیش قدرتمنده... خیلی خیلی برای روانشناسها عالیه
ترجمه وحشتناک.خیلی از قسمت ها مثل گوگل ترنسلیت ترجمه شده
لطفا این کتابو با ترجمه ی حمید رفیعی یا مژگان منصوری موجود کنید پیلیییز
متاسفانه ترجمه گنگ و ضعیف کتاب، لذت خواندن آن را بهشدت کاهش داده است.
سلام . یکی ناب ترین کتاب هایی که تا الان خواندم . به شدت توصیه میکنم این کتاب را بخوانید .
دوستان اقای رفیعی ریختند اینجا. ولی جدی ترجمه رفیعی ۵۰ صفحه بیشتر از این ترجمه است
کتاب خوبیه من نسخه کاغذی رو دارم خیای ترسناک نیس ولی میتونه +۱۲ باشه
ترجمه کتاب بسیار بد بود. حیف داستان به این خوبی که اینجوری ترجمه شده
خواندن این کتاب به همه دوستان پیشنهاد میشود