طنز تلخ سیاسی درونمایهی داستانهای «عزیز نسین» استاد طناز ادبیات ترکیه است که بهواسطهی آن خرافات، کژبینی و کجاندیشیها را نقد میکند. او ضربالمثل آشنای خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو را در میان داستان کتاب «پخمه» به یاد ما میآورد و مردی را نشان میدهد که اگر برخلاف سیر جامعه حرکت کند با مشکلات زیادی روبهرو و حتی بدنام میشود.
کتاب «پخمه» اثر «عزیز نسین» داستان بلند طنزآمیزی است که وقایع روزمرهی اجتماعی را به تصویر میکشد. این داستان روایت زندگی مردی به نام «پخمه» است که در تلاش برای داشتن یک زندگی سالم است اما در جامعهای که همهی افراد در مسیر مخالف باشند سخت است قدم در مسیر درست گذاشتن. او برای یک زندگی معمولی و بهدوراز هرگونه دروغ و دزدی تلاش میکند ولی به جرم گناه ناکرده به زندان میافتد.
در داستان کتاب «پخمه» حضور پررنگ طنز را میبینیم که نویسنده به کمک آن عادات، اخلاق، رفتار و گفتار جامعه را تجزیهوتحلیل میکند و تصویری واقعگرایانهای از جامعه را نشان میدهد. نویسنده باورها و اعتقادات غلط و نادرست جامعه را نقد میکند و ریشهی بسیاری از پسرفتها و عقبماندگیها در جوامعی مثل ترکیه و ایران را وجود باورها و افکار و عقاید نادرست مردمان همان جامعه میداند. کتاب «پخمه» اثر «عزیز نسین» از داستانهای بلند ترکیه انتخاب شده است و مترجم نام یکی از شخصیتهای اصلی آن را بر روی این کتاب در نسخهی فارسی گذاشته است.
«عزیز نسین» Aziz Nesin نویسنده، طنزپرداز و مترجم مطرح ترکیهای در 20 دسامبر سال 1915 در اطراف استانبول به دنیا آمد. او در کودکی به استانبول آمد و تحصیلاتش را در آنجا دنبال کرد. او به مدرسهی نظام رفت و بهعنوان افسر فارغالتحصیل شد. او برخلاف علاقهاش مدتی را هم در این حوزه فعالیت کرد ولی آن را رها کرد و به دنبال علاقهاش، نویسندگی رفت. او نوشتن داستانهای کوتاه را آغاز کرد و سردبیر تعدادی از مجلات طنز شد. او با استفاده از نامهای مستعار نوشتههایش را منتشر میکرد و نام پدرش «عزیز» را بر خودش گذاشت. او در حوزههای اجتماعی و سیاسی بسیار فعال بود و بارها به زندان رفت. او مسائل و شرایط نابسامان جامعهی ترکیه را در داستانهایش بهنقد میکشید و آنها را با زبان طنز بیان میکرد. ها نتذئد
«عزیز نسین» بانام اصلی «مَحمَت نُصرَت» بیش از یک طنزنویس بود، او خواهان عدالت و برابری بود و با قلم تیزش ریشههای عمیق سنتی در میان جامعه را به کنکاش میکشید. او سیستم اداری و دولتی ترکیه و نابرابریهای اقتصادی را در قالب داستانهایش بازگو میکرد و به همین دلیل تقریباً در تمام مدت پنجاه سال نویسندگیاش تحت نظر سرویسهای اطلاعاتی ترکیه بود. او طبقات ضعیف جامعه را در میان شخصیتهای داستانهایش نشان میداد و از حقوق آنها دفاع میکرد.
«عزیز نسین» یکی از شاهکارترین نویسندگان قرن بیستم ادبیات ترکیه است. او در سال ۱۹۵۶ برندهی مدال طلای فکاهینویسان جهان شد و طی سه سال در مسابقات بینالمللی طنزنویسی به مقام اول راه یافت. آثارش به شهرت جهانی رسید و به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شد. آثار او در فضایی واقعی خلق شدهاند و به همین دلیل بسیار قابلدرک برای خوانندگان هستند. این نویسنده اشعار بسیار شیوا نیز سروده است که بازتابی از احساسات قوی و ذوق هنریاش است. اکثر کارهای این نویسنده به فارسی ترجمه شدهاند و در میان خوانندگان فارسیزبان بسیار پرمخاطب هستند. «مگه تو مملکت شما خر نیس؟» با ترجمهی «ارسلان فصیحی»، «زندهباد قانون و داستانهای دیگر» با ترجمهی «صمد بهرنگی» و «بیهوده میبارد این باران» با ترجمهی «مژگان دولت آبادی» ازجمله برخی از آثار «عزیز نسین» هستند که نسخهی الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
داستان من هم نظیر یکی از همین حوادث است که به خاطر خوردن چند تا کتلت مسیر زندگیام عوض شد.
از این مقدمهچینیها داشت حوصلهام سر میرفت. دلم میخواست زودتر اصل داستان را شروع کند!
پخمه یک محکمی به سیگارش زد و ادامه داد:
آن روزها من شاگرد دبیرستان نظام بودم.
بعد یکباره سکوت کرد و چشمهایش را به سقف دوخت، قیافهاش نشان میداد که از یادآوری این خاطره خیلی ناراحت شده، آهی کشید و آرامآرام گفت:
در این مدت چهها به سرم آمده. از کجا به کجا آمدم. حیف که جوانی و نادانی دامنگیرم شد و با دست خودم خاک توی سرم ریختم. اگر بدانید در مدرسه چه شاگرد زرنگی بودم و هرسال شاگرداول یا دوم میشدم. در و رزش نظیر نداشتم، سال آخر بود و یک ماه و نیم دیگر به دانشگاه افسری میرفتم.
در آن موقع ما شبها کشیک داشتیم و هر شب یکی از دانشجوها میبایست کشیک بدهد. یکی از وظایف کشیکچیها نظارت بر تقسیم خوراک بود؛ هر وقت برنامهی غذایی ما عالی بود به هر کلکی میشد یکی از رفقا را برای
کشیک انتخاب میکردیم.
بین ما یک نفر بود به نام «چنگر شاهین» که هر وقت نوبت کشیکش میشد بیداد میکرد. اما من برعکس همهی بچهها در این قسمت بیدستوپا بودم و هر وقت میخواستم یک ظرف غذا از آشپزخانه کش برم بهقدری دچار ترسولرز میشدم که حد نداشت، رنگم میپرید و عرق از مهرههای پشتم سرازیر میشد، به همین دلیل هم بچهها اسم مرا گذاشته بودند پخمه و هر وقت عشقشان گل میکرد سربهسر من میگذاشتند و مسخرهام میکردند.
شبها موقع خواب یکی پتویم را برمیداشت و یکی «شورتم» را میکشید! «برهان شیپور» دهنش را پر آب میکرد و میپاشید توی صورتم. خلاصه اینقدر اذیتم کردند که تصمیم گرفتم من هم مثل آنها بشوم. یکشب که کشیک نوبت من بود بچهها دستور دادند بروم برایشان از آشپزخانه غذای اضافی بیاورم.
این همان کاری بود که من میترسیدم گفتم:
رفقا امشب «حقی بالیوس» افسر کشیکه. من نمیتونم این کار رو بکنم. اگه بفهمه پدرمو درمیاره. ولی رفقا ولم نکردند: هر کی میخواد باشه. اگه میترسی بگو.
بالاخره «شَاخ» خود را توی جیب ما گذاشتند و من با اينکه میدانستم «حقی بالیوس» از آن افسرهای قدیمی است که اگرچه سواد و معلومات زیادی ندارد اما چون قوی و باتجربه است همهی بچهها مثل سگ از او میترسند!
حقی بالیوس قيافهی عجیبی داشت، روی صورتش جای زخم بزرگی بود که قیافهاش را مردانهتر نشان میداد. از حرکات جلف مخصوصاً بلند خندیدن دانشجوها خیلی بدش میآمد.
کتاب «پخمه» اثر «عزیز نسین» را «رضا همراه» به فارسی ترجمه کرده و آن را «نشر نگاه» در سال 1397 منتشر کرده است. نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «رضا همراه» مترجم این اثر سایر آثار «عزیز نسین» را ازجمله «اینم شد زندگی!؟» و «چاخان» را هم به فارسی ترجمه کرده است که نسخهی الکترونیک آنها نیز در فیدیبو موجود است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۴۵ مگابایت |
تعداد صفحات | 288 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۳۶:۰۰ |
نویسنده | عزیز نسین |
مترجم | ر ضا همراه |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۱/۰۳ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 30,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من معمولا کتابای طنز خارجی رو نمیخونم چون برام سخته تا به چیزی بخندم که وجه اشتراکی باهاش ندارم ولی این کتاب رو خیلی دوست داشتم چون از نظر فرهنگی به ما نزدیکه و واقعا آدم از خنده دلش درد میگیره. داستان خیلی برام جذاب بود و مترجم هم اون رو به خوبی ترجمه کرده:)
من واقعا نفهمیدم چرا تو دسته بندی طنز راجع به این کتاب صحبت کردن، تقریبا یکچهارمش رو خوندم ولی حتی یه بار هم احساس نکردم مطلب خندهداری وجود داره، کتاب بدی به نظر نمیرسه. یه داستان معمولی بود، منتها خندهدار نبود!
پخمه داستان زندگی فریده که مسیر زندگیش با دزدیدن چندتا کتلت کلا عوض میشه، کارایی میکنه به طور عمد یا سهوا که باعث میشه که به عنوان کلاهبردار خیلی مشهور شناخته بشه در کل بامزه بود ولی ترجمه جای بهتر شدن رو داشت
چقدر با این کتاب خندیدم! فکر میکنم ایدهی مرد هزار چهره از روی همین کتاب بوده. قلم عزیز نسین عالیه حتما کاراشو بخونید
این کتاب را وقتی نوجوان بودم خواندم آنروزها ممنوع بود انتشارش. بسیار زیباست کمی با فرهنگ ما فاصله دارد اما دلنشین است. امیدوارم ترجمه اش دستکاری نشده باشد.
کتاب بسیار زیبا سلیس و روانی هست. حتما توصیه میکنم بخونیدش ،مسائلی رو توی جامعه نقد میکنه که به شکل عرفی دراومده .
چقدر خوبه این کتاب،روحیه ام عوض شد خیلی خیلی خندیدم.دست نویسنده و مترجم و... مخصوصا فیدیبو درد نکنه❤️?
کارهای عزیز نسین همه جالب هستند ، بخصوص این کتاب که از طنز خوب و ترجمه روانی برخوردار است.
من که حتی یه لبخند هم به لبم نیومد با این کتاب. وسطاش حوصلم سر رفت هی زدم جلو . خیلی بد بود . خیلییییی بد بود
کتاب خیلی ضعیف با کمترین میزان منطق در سیر اتفاقات پی در پی.مبنای همه چیز اتفاقه ،بدون هیچ پرداختی.