در سال ۱۹۴۶ دانلیوی جوان قدم به دوبلین گذاشت تا تحصیل در رشتهی میکروبیولوژی را در کالج ترینیتی آغاز نماید. در دوران نشاط پس از جنگ جهانی دوم، وی اوقاتش را به مصاحبت با چهرههای فرهنگی ادبی نظیر برندان بیآن در میخانههای دابلین میگذراند و در همین جمعها بود که نخستین بارقههای نویسندگی در ذهنش شکل گرفت. وی تحصیل در کالج را نیمهکاره رها کرد و فعالیت نویسندگی را با نگارش رمان «مرد زنجبیلی» در ایوان کلبهی کوچکی در ناحیهی روستایی ویکلو در ایرلند آغاز کرد. مرد زنجبیلی در همان ابتدا در ایرلند و امریکا قدغن و سوزانده شد، اما از قرار معلوم، با موفقیت نمیشود سر ناسازگاری گذاشت؛ این رمان جایگاه خود را در بین خوانندگان و بهویژه جوانان دوران پساجنگ یافت و برای دانلیوی همان چیزهایی را به ارمغان آورد که وی نویسندگی را با رویای آن آغاز نموده بود، ـ پول و شهرت. دانلیوی سبک نگارش مختص خودش را دارد که در تمامی آثارش به مثابه یک امضاء قابل شهود است، سبک روایت دوگانه: راوی سوم شخص برای روایت متن و راوی مونولوگ برای افکار جاری در ذهن شخصیت اصلی رمان. از مشهورترین آثار وی میتوان به «مرد منحصربهفرد،» «قصهی نیویورک،» «پیازخورها» و «سعادت ددمنشانهی بالتازار بی» اشاره نمود. وی در تاریخ ۲۵ نوامبر ۲۰۱۵ جایزهی یک عمر دستاورد هنری را همردهی چهرههای ایرلندی شناختهشدهای چون برندگان جایزهی نوبل سیموس هینی و جنیفر جانستون دریافت نمود. او هماکنون در سن ۹۰ سالگی در ایرلند زندگی میکند.
اُکیف خیزی برداشت، به هوا پرید و کف اتاق پذیرایی فرود آمد. در گلخانه را باز کرد، نیشگونی از برگ یکی از گلهای نیمهپژمرده گرفت و وارد باغچه شد. درحالیکه روی چمنهای انبوه باغچه ایستاده بود، سوتی کشید و به سنگهای تختی که همانطور سرسری کنار هم چیده شده و مسیری سنگفرش را به سمت دریا شکل داده بودند، نگاه کرد. گشتی در حیاط کوچک پشت خانه زد و از پشت پنجره، نگاهی به داخل خانه انداخت. دنجرفیلد را داخل یکی از اتاقها دید که روی زانو نشسته و با یک تبر در حال ضربه زدن به یک لحاف آبیرنگ بزرگ بود. با عجله داخل خانه بازگشت.
من دقیقا بخاطر ولنگاری ها و بددهنی های شخصیت اصلی، نتونستم خوندنش رو ادامه بدم. مشخص نبود سیر داستان چیه. اصلا طنز نبود. فقط از دست دنجرفیلد حرص می خوردم. بنظرم شما هم بهتره بجای تصمیم گیری از روی نظرات دیگران، نمونه رو بخونید تا ببینید مطابق سلیقه تون هست یا نه.
1
منم بیشتر از دویست صفحه نتونستم بخونم اولش خیلی جذاب نشون میداد ولی بعد تکرار مکررات از وضعیت زندگی ملال آور در ایرلند آن هم نه به زبان طنز بیشتر رفت و آمدی بین ذهن مشوش گوینده داستان و واقعیت زندگی خودش و اطرافش هست.
5
شاهکار محشری از نویسنده ایرلندی که خیلی دیر شناختیمش. پر از طنز، ولگردی و در عین حال بسیار عمیق. شدیدا توصیه می شه.
5
به نظرم باچاپی این نسخه بهتر ارتباط میگیریم داستان از اولش جذاب پر تلاطم و کشش دار هست هر چند که سلیقه ای هست