خانوادههای کوچک و بزرگ ماجراهای خودشان را دارند اما معمولاً خانوادههای بزرگ شیطنتهای بیشتر و ماجراهای بیشتری را تجربه میکنند و همین باعث شده است خانوادههای بزرگ پتانسیل بیشتری برای تبدیل شدن به یک خانوادهی باحال داشته باشند، مخصوصا اگر پای ۵ پسر بچهی شیطان وسط باشد. ژان فیلیپ آرووینیو داستان این خانوادهی بامزه را در کتاب املت شیرین آغاز کرده است. خانوادهای که بیشباهت به خانوادهی بچگی خودش نیست.
کتاب املت شیرین باعنوان اصلی «L’ omelette au sucre » اولین بار سال ۲۰۱۶ به زبان فرانسوی منتشر شد. این کتاب اولین کتاب از مجموعه ماجراهای خانوادگی بچه ژانها است. این کتاب از سری داستانهای کودکان بهحساب میآید و دومینیک کورباسون، تصویرگر فرانسوی مشهور آن را تصویرگری کرده است.
داستان املت شیرین داستان خانوادهای با پنج پسر است که منتظر فرزند ششم هستند. مامان در این خانواده یک خانم فوقالعاده جذاب و منظم است و بابا کسی است که هر کاری ازش برمیآید و تقریبا چیزی نیست که نتواند درست کند. خانوادهی بچهژانها که در ایران به نام خانوادهی باحال هم شناخته میشوند خانوادهای با مشکلات و دردسرهای همهی خانوادههای معمولی هستند. بابا معتقد است بچهی ششم حتما دختر است و همین باعث شده است دیوارهای اتاق جدید صورتی باشند اما آیا واقعا بچه دختر است؟ موش خرماییها، لاکپشت و دوستان خیالی بچهها بقیهی عناصری هستند که ماجرای کمنظیر ژان فیلیپ آرو وینیو را میسازند.
کتاب املت شیرین طرفداران بسیار زیادی در کشورهای مختلف جهان دارد و به بیش از ده زبان مختلف برگردانده شده است.
ژان فیلیپ آرو وینیو نویسندهی مشهور فرانسوی است که برای نوشتن داستانهای بچه ژان ها شناخته شده است. او متولد سال ۱۹۵۸ در شهر بوردو در یک خانوادهی شلوغ است و دومین پسر از بین ۶ پسر خانوادهاش به حساب میآید. ژان فیلیپ از کودکی علاقهی زیادی به خواندنش داشت و همین باعث شد خیلی زود به نوشتن هم علاقه نشان دهد.
او در مدرسه عالی نورماله در سن کلود درس خواند و پس از فارغ التحصیلی در سال ۱۹۸۹ کار خود را بهعنوان معلم آغاز کرد. ژان فیلیپ آرو وینیو اولین داستانش به نام «پرده شب» را سال ۱۹۸۴ منتشر کرد و اولین جایزهی رمان را با این کتاب به دست آورد.
او به کودکان علاقهی بسیار زیادی دارد و برایش بسیار مهم است که چیزهایی بنویسد که بچهها دوست داشته باشند و استقبال بچههای سراسر جهان نشان میدهد آرو وینیو توانسته است در این زمینه موفق عمل کتد.
از ژان فیلیپ آرووینیو آثار زیادی منتشر شده است که تعدادی از آنها به فارسی برگردانده شدهاند. از میان این کتابها میتوانیم به کتابهای «گیلاس روی کیک»، «مدرسه شبانه روزی اشباح»، «سوپ ماهی قرمز» و «یک سیخ گلابی جانانه» اشاره کنیم.
کتاب املت شیرین یک کتاب پر طرفدار در سطح بینالمللی است همین باعث شده است مترجمان و ناشران مختلفی نیز به این کتاب علاقه نشان دهند و آن را برای مخاطب ایرانی به فارسی برگردانند. اولین ترجمهی این کتاب که با عنوان «املت شیرین» منتشر شده است ترجمهی سعیده بوغیری است که کتابسرای تندیس آن را چاپ کرده است. نسخهی الکترونیک این ترجمه را میتوانید از فیدیبو دانلود کنید.
ترجمهی دیگری که از کتاب املت شیرین منتشر شده است ترجمهی مژگان کلهر و پرستو شجری است که انتشارات پیدایش آن را با عنوان «خاگینهی شیرین» چاپ کرده است. ترجمهی مریم ایروانی از این کتاب که هوپا منتشر کرده است هم با عنوان املت شکر در کتابفروشیها موجود است.
املت شیرین یک تجربهی خانوادگی بسیار شیرین است. تجربهای پر از اتفاقات روزمره و معمولی که ژان فیلیپ آرو وینیو آنها را به زبان خاص و جذاب خودش روایت کرده است و به آنها نوعی جذابیت هیجانانگیز بخشیده است. املت شیرین یک انتخاب عالی برای کتابخوانی بچهها و البته یک انتخاب دوستداشتنی برای تمام بزرگترهایی است که دلشان برای زندگی خانوادگی کودکی همراه با چندین خواهر و برادر تنگ شده است. این کتاب را بخوانید و سفری دوستداشتنی به دنیای کودکی داشته باشید.
هر شب وقتی پاپا از سر کار برمیگشت، یک بلوز و شلوار کهنه پر از لکههای رنگ میپوشید، جعبهی ابزارش را برمیداشت و برای انجام خردهکاری به اتاق رختشویخانه میرفت، آخر، پاپا در انجام خردهکاریهای خانه، خیلی ماهر است.
او نمیتواند تحمل کند که مامان توی این کارها به او مشورت بدهد یا اینکه ما به بهانهی کمک به او توی دست و پایش بپلکیم. ما از پشت در بستهی رخشتویخانه صدای تلق! بنگ! جینگ میشنیدیم و پشت سرش، بد و بیراههایی که ردیف میشد. مامان خطر را به جان میخرید و با صدای خیلی آهستهای میپرسید:«عزیزم، کمک میخوای؟» پاپا میغرید:«اصلاً و ابداً! این نجار نادان، باز قفسهای به من انداخته که نمیخواد به دیوار بند بشه!»
هر از گاهی هم سرش از لای در پیدا میشد و با آن موهای به هم ریختهاش هوار میکشید: «کدوم پست فطرتی روی اره دستی من آدامس چسبونده؟»
مامان میگفت: «بچهها، اونجا جمع نشید. پاپا برای خردهکاری به تمرکز حواس نیاز داره.»
وقتی چشممان به اتاق جدید بچه افتاد، خیلی تعجب کردیم. رختشویخانه حالا شبیه یک قوطی پاستیل شده یود. روی دیوارها کاغذ دیواری صورتی قشنگ با حاشیهی تقریباً صاف چسبیده بود و همه جای آن تابلوهای کوچکی آویزان بود، پاپا حسابی به خودش افتخار میکرد، اتاق را به ما نشان داد: «این هم از این! خب نظرتون چیه؟»
مامان گفت: «عزیزم غافلگیر کننده بود. اما حالا چرا همه چی صورتیه؟ برای تصمیم گیری در مورد رنگ اتاق کمی زود نیست؟»
پاپا با قاطعیت گفت: «بچه حتما دختره. باتوجه به طرز قرار گرفتناش، هیچ شکی در این مورد ندارم.»
پاپا دکتر خیلی ماهری است. بعد پرسید: «خب، به نظرتون قشنگ نشده؟ گفتیم:«معرکه است.» پاپا با شکستهنفسی گفت: «کمدش رو هم خودم سوار کردم.» مامان گفت: «تو واقعاً به من اطمینان خاطر میدی. یک لحظه فکر کردم کمد از توی کامیون اثاثکشی سقوط کرده... این طبیعییه که کشوی اون باز نمیشه؟»
پاپا گفت: «این کمد سوئدییه. مرگ نداره.» مامان جواب داد: «اوه جدا؟ اگه سوئدییه که... » پاپا برای اینکه کارش را با نهایت دقت تمام کرده باشد، دریل حرفهای آقای لوبیان را قرض گرفت. آقای لوبیان که همیشه آمادهی خدمترسانی است، پرسید: واقعاً نمیخواید کمکی بهتون بدم؟ پاپا گفت: «فقط میخوام یه لوله به دیوار نصب کنم. تا دو دقیقهی دیگه اون رو براتون پس میآرم.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 128 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۱۶:۰۰ |
نویسنده | ژان فیلیپ آرو وینیو |
مترجم | سعیده بوغیری |
ناشر | انتشارات کتابسرای تندیس |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۸/۰۱ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بامزه است،شبیه داستانهای مانیلی عینکی. دوستش دارم.
تالا