امروزه واژه «فتنه» به یکی از معمولترین و پرکاربردترین کلمات در ادبیات سیاسی کشور مبدّل شده است. در مقالات و تیتر روزنامههای برخی جریانهای سیاسی کشور بهطور مداوم تکرار میشود و دارای بار معنایی خاصی است، که ارجاعی است به تحولات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸؛ این موضوع تا این مرحله شاید در حد «موضوع» بماند و بهمثابه کلیدواژهای پُر کاربرد در فضای ژورنالیستی جریاناتی خاص، تلقی شود. اما این «موضوع» زمانی به «مسئله»ای قابل تأمل مبدل میشود که «فتنه» در ادبیات سطوح بالای حاکمیت بهطور جدی بهکار گرفته میشود و مبتنی بر فهمی که از آن وجود دارد، میتواند بستری برای جهتگیریها بهمنظور شکلدهی به سیاستهای کشور باشد.
در بررسی مسئله فتنه، تاکنون آثار زیادی به طبع رسیده است: از کتاب گرفته تا پایاننامه در سطوح کارشناسی و کارشناسی ارشد و مقاله، میتوان این آثار را با توجه به تاریخ انتشارشان به دو مقطع قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ تقسیم نمود. وجه افتراق این آثار در این دو مقطع، تأکید بر مفاهیم سیاسی در فهم فتنه در آثار پس از انتخابات ۱۳۸۸ است. به این معنا که آثار منتشر شده پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ ـ که از نظر حجم و کمیت چندین برابر آثار منتشر شده در قبل از انتخابات ۱۳۸۸ است ـ متأثر از رخدادهای پیش آمده، اگرچه بنابر نوع سبک حکومتورزی در کشور- دینی - در بستری دینی بهصورتبندی آن پرداختهاند، اما از سوگیری سیاسیِ جدیای نیز برخوردارد است. تا جاییکه میتوان گفت نگاه سیاسی به فتنه، نسبت به نگاه دینی ـ عقیدتی غلبه یافته است. و از سوی دیگر جریانات اپوزیسیونی که مورد خطاب اصلی مفهوم فتنه هستند نیز در سکوتی عمیق نظارهگر هستند. این نوع استفاده از یک مفهوم دینی ـ عقیدتی در گفتمان سیاسی بههیچ روی بهخودی خود، مسئلهای ناپسند و منفی نیست، اما تأکید ما بر آن است که وجوه دیگری از فهم فتنه در گفتمان اسلامی را واکاوی کنیم که به حاشیه رانده شدهاند. این مطلب اخیر احتمالاً بهخوبی نشان میدهد که با کتابی سیاسی که تحولات سیاسی روز را بررسی کند روبرو نخواهید شد، بلکه مطالعهای است مفهومی و تحلیلی که در متون تاریخی به جستجو در خصوص «مسئله فتنه» میپردازد.