شاید آثار نویسندگان مختلف نظیر ارنست همینگوی تصویری گرم، زیبا و رمانتیک از کشور اسپانیا ترسیم کرده باشند. اما کتاب خانواده پاسکوآل دوآرته با قلم کامیلا خوسه سِلا این ذهنیت زیبا و جذاب را با خاک یکسان میکند و در مقابل چهرهای خشن آمیخته با خون و جنایت را همانندی پتک بر سر خواننده فرود میآورد. کامیلا خوسه سِلا تلاش کرده است کشت و کشتارهای اسپانیا را در یک دورهی خاص با زبان هنر ادغام نماید و حقیقت تاریخ را با صداقت محض ثبت کند.
نفرت و جبر زمانه درون مایهی اصلی رمان خانوادهی پاسکوآل دورآته است. شخصیت اصلی این رمان پاسکوآل نام دارد که مرتکب چندین فقره قتل است و اکنون در زندان به سر میبرد. نویسنده با هنرمندی تمام فضای تاریک و خالی از امید سلول پاسکوآل را به تصویر کشیده است. تک گوییهای مداوم پاسکوال و نامهنگاریهای او با فردی خارج از زندان بیانگر فلسفه زندگی و بینش اوست. اغلب نامههای او دربارهی تقدیر اجباری و قضا و قدر است.
تعلیق و عقب گرد از زمان حال به گذشته از مشخصهی اصلی این رمان هیجان انگیز است. مذهب یکی دیگر از عناصر داستان است. اگرچه راوی فردی بدون مذهب است اما تلاشهای بی حاصل او برای رهایی از تقدیرش ریشه در اندیشههای مذهبی اش دارد. داستان روایتی ساده دارد و تلخ و تاریک بودن فضا را به خوبی به مخاطب القا میکند. به شکلی خواننده در پس هر کلمه منتظر یک فاجعه است.
کتاب « خانواده پاسکوآل دوآرته» از بهترین کتابهای قرن بیستم میلادی است اما در کمال تاسف آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است. منتقدان این اثر را همارز کتاب «بیگانه» آلبرکامو دانستهاند و قلم خوسه سلا را مورد ستایش قرار دادند.
این رمان خواندنی اگرچه پر از تاریکی و خشونت است اما حرفهای زیادی برای گفتن دارد و میتوان آن را بارها از زوایای مختلف مورد نقد و بررسی قرار داد. تشویق و تایید مردم کوچه و بازار در اِعمال کارهای خشونت بار در بخشی از جملات کتاب به خوبی دیده میشود. به همین علت میتوان گفت جامعه نیز شریک جرم اوست و پاسکوآل بسیاری از اعمال جنایتکارانهی خود را به دلیل خوشایند جامعه انجام داده است. در اعمال پاسکوآل مشاهده نمود. از سوی دیگر نویسنده تمام مواد اولیهی لازم برای روانکاوی پاسکوال را در اختیار خواننده قرار میدهد. پاسکوال فردی است که به انزوا علاقه دارد. خانوادهی ناسازگار، محیط اجتماعی نابهسامان و ترس دائمی از پدر از جمله مسائلی است که در شکلگیری شخصیت او تاثیرگذار بودهاست. پاسکوآل در عمق وجود خود به تقدیر و سرنوشت از پیش تعیین شده اعتقاد زیادی دارد. او معتقد است روزگار او همان چیزی است که خدا از روز اول برای او مقدر کرده است. این تفکر به او کمک میکند برای اعمال ناشایست خود بهانههای خوبی داشته باشد و خود را از فشار روانی گناه رها کند.
کامیلا خوسه سلا یکی از نویسندگان برجستهی اهل اسپانیا است . قلم قدرتمند این نویسنده، نام او را در ردیف مهمترین نویسندگان قرن بیستم قرار داده است. کامیلا خوسه سلا، در 11 می سال 1916 در منطقهای روستایی در اسپانیا به دنیا آمد. خانوادهی خوسه سلا در سال 1925 به شهر مادرید نقل مکان کردند. کامیلا او پس از پایان تحصیلات دبیرستان، رشتهی پزشکی را برای ادامهی تحصیل انتخاب کرد.. او پیش از جنگ داخلی اسپانیا، زمانیکه بیست ساله بود به بیماری سل مبتلا شد. او در دوران نقاهت پس از بیماری ادبیات را به شکل جدی دنبال کرد. خوزه سِلا که به رشتهی پزشکی علاقهای نداشت، مانند دیگر نویسندگانی که عاشق ادبیات بودند، آن را نیمهکاره رها کرد و به سراغ رشتهی مورد علاقهاش رفت.
اولین رمان خوسه سِلا تحت عنوان «خانواده پاسکوآل دوآرته» در سال 1939 منتشر شد. اولین اثر این نویسنده از شاهکارهای ادبیات اسپانیا است که جایزهی نوبل ادبیات را در سال 1989 برای او به ارمغان آورد. او علاوه بر رمان چندین نمایشنامه و داستان کوتاه را منتشر نموده است. از مهمترین آثار او میتوان به کتابهای «کندو»، «سن کامیلو»، «سفر به آلکاریا» و «فرهنگ مخفی» اشاره کرد.
سرانجام این نوبلیست در 17 ژانویهی سال 2002 بر اثر بیمای قلبی از دنیا رفت و در زادگاه خود به خاک سپرده شد.
انتشارات ماهی کتاب خانواده پاسکوآل دوآرته را با ترجمهی فرهاد غبرائی عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرارداده است. مهدی غبرائی برادر او پس از 18 سال از اولین چاپ این کتاب تصمیم گرفت کمی و کاستیهای آن را با کمک دو نسخهی انگلیسی برطرف نماید.
کتاب خانواده پاسکوآل دوآرته در دستهی کتابهای رمان قرار دارد. این کتاب برای گروه سنی بزرگسال مناسب است. تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 196 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 9 روز بخوانید. کتاب خانواده پاسکوآل دوآرته حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتابهای طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع رمان را بخوانند مفید خواهد بود.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب خانواده پاسکوآل دوآرته اثر کامیلا خوسه سِلا بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابهای داستانی میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
پدر و مادرم به هیچ وجه با هم کنار نمیآمدند. بدعادت شده بودند. هیچ خوبی خاصی نداشتند و میتوانستند تسلیم سرنوشتشان باشند. همهی عیبهاشان را من بدبخت به ارث بردهام. طوری ساخته نشده بودند که بتوانند برای خودشان اصولی قائل باشند. طوری که هر زیر و بالایی, هرچه که بود. هرقدر هم که کوچک، طوفانی راه میانداخت که چندین روز ادامه داشت و پیدا نبود آخرش به کجا میکشد. معمولا من طرف هیچ کدامشان را نمیگرفتم. حقیقتش، برایم فرقی نداشت که کدامشان درب و داغان شود. گاهی خوشحال میشدم که مادرم آش و لاش میشود. گاهی هم پدرم. ولی هرگز از من خواسته نشد که به نفع یکی رأی بدهم.
مادرم سواد خواندن و نوشتن نداشت. پدرم داشت و از همین قضیه سواستفاده می کرد و هیچ فرصتی را برای به رخ کشیدنش از دست نمی داد و بیش تر وقت هاء حتی وقتی که ربطی هم به موضوع نداشت. مادرم را نادان بی سواد صدا می زد و همین یک کلمه مادرم را دیوانه میکرد. از کوره در میرفت و مثل مار به فسفس میافتاد. بعضی غروبها پدرم روزنامهای دستش میگرفت و به خانه میآمد و چه دوست داشتیم چه نداشتیم، هر دومان را توی آشپزخانه مینشاند و اخبار را برایمان میخواند. بعد هم نوبت اظهارنظر بود و وقتی که شروع میشد، تنم شروع می کرد به لرزیدن، چون هميشه مقدمهی دعوا بود. مادرم برای این که جرقه را بزند میگفت توی روزنامه چیزی که به حرف های او شبیه باشد نیست و هرچه می گوید از خودش درآورده. این حرف داد پدرم را درمیآورد. مثل دیوانهها عربده میزد به اش می گفت عجوزه ی نفهم. هميشه هم آخرش فریاد می زد که اگر واقعا می دانست چه طور این حرف ها را مثل روزنامه ها سرهمبندی کند. امکان نداشت به فکر ازدواج با زنی مثل او بیفتد. حالا که دیگر جنگ راه افتاده بود مادرم بهاش می گفت میمون پشمالو یا پرتغالی ریقو. پدرم هم انگار منتظر همین یک کلمه بود تا به جانش بیفتد. اوایل من هم بی نصیب نمی ماندم. اما بعد بنا به تجربه یاد گرفتم که تنها راه قسر در رفتن این است که خودت را درگیر معرکه نکنی. هرچه باشد این خرمحشر خودشان بود.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 957.۲۸ کیلوبایت |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | کامیلو خوسه سلا |
مترجم | فرهاد غبرائی |
ناشر | نشر ماهی |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The Family of Pascual Duarte |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۶/۰۷ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 25,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان ناراحت کننده ای داره هیچ جای کتاب شما رو نمیخندونه یا حس خوب در شما بر نمی انگیزه داستان یک فردیه که به دست محیط تباه شده همان اصل تکراری که انسان ها چون لوح پاک و بی غش زاده میشوند ولی این محیط هست که آنها رو تباه میکنه در خانواده ی نابه سامانی بزرگ میشه و بااینکه قلبا فرد پاک وخیر خواه پنداشته میشه ولی دست به جنایت میزنه و چند نفر رو به سادگی برون اندکی ترحم و دلسوزی میکشه بدون اینکه ذره ای از این کار احساس شرم یا پشیمانی داشته باشه دچار نوعی لاقیدی هست، هیچگونه دستگاه ارزشی نداره که بخواد بهش بگه کدوم درسته وکدوم خطا! از این نظر شبیه مورسو در بیگانه کامو هست که نسبت به مرگ و کشتن هیچ گونه واکنش احساسی نداره در کل داستان ناراحت کننده ای هست نشان میده انسان ها چقدر نسبت به هم بی احساس، سودجو هستند وپیوسته دنبال بهره کشی ار یکدیگرند واز همین محل زمینه ساز تباهی هم میشوند
گاهی وقتی یه کتاب زیبا میخونم تعجب میکنم چطور تا حالا اسمشو نشنیدم...این کتاب به قول راوی تصویرگر یک عالمه بدبختی...ولی به حدی زیبا که گاهی فراموشش میکنی...اگه کتابخون حرفه ای هستید از دستش ندید...و سوال همیشگیم چرا رمانایی که به تازگی منتشر میشن حالا هر کشوری دیگه این عمق و زیبایی رو ندارن؟؟؟?
کتاب به چند مورد اشاره دارد، یکی عدم تربیت درست در خانواده، عدم آگاهی دادن به افراد از طریق مدرسه و جامعه ، بررسی روانکاوانه ی ترس و خشونت ... ، نفرت دراثر عقده کودکی و طبقه اجتماعی ، و نکته مهم جبر و تقدیر که قهرمان داستان با این فکر به خودش آرامش میداد. ویکی ذات خشونت که حتی در کودکی هم نمایان بود ، کتابی خوبی بود تشکر
مختصر و مفید درباره بستر خانواده ای که سبب شکل گیری آدم هایی از خودبیگانه و ضداجتماع میشه. آدم هایی که خودشون در وهله اول از نفرتی که درونشون میجوشه رنج می برند.. حتی اگر گوهر وجودی خوبی داشته باشند که وجودشون مثل «گلی در یک لجنزار» باشه باز هم به احتمال زیاد آینده خوبی در انتظارشون نیست.
ناراحت کننده به معنای واقعی داستانی حال بد کن اما جذاب اتفاقات تلخ درون داستان جوری هستش که میتونه لرزه بندازه به دل سنگدل ترین ها داستان سرایی جذابی داشت که باعث شده بود فقط بالاجبار دست از خوندن وردارم. در یک جمله بخوام نظرم رو خلاصه بکنم میگم لذت تلخی بود
این چه نمونه ای بود؟؟؟کلا مقدمه بود همش و دو خط از داستان اصلی!!!لطفا از داستان اصلی بذارید نمونه رو و پیگیر باشید
خیلی حاشیه داشت.....کل داستان را میشد دریک سوم کتاب گنجاند.... سر گذشت یک جانی بود که به کشتن عادت داشت ....کتاب عاری ازتعلیق بود بنظر بنده اصلا جالب نبود...
کتاب قابل تاملی بود ممکنه اوایل کتاب به نظر خسته کننده بیاد اما در ادامه روان تر میشه جنبه جنایی رمان در آخر به اوج میرسه
کتاب خوبی بود. ❌اسپویل❌ ولی خب چون خاطرات قاتل ناقص بود یه سری جزئیات رو بهتون نمیده. فرضا پاسکوال چرا و چطوری خسوس رو کشت ؟!
حد مرز انسان تا کجاست؟؟؟؟ چقدر میشه تحمل کرد ؟روایت کابوسی ک اتفاق افتاد گل سرخی رو یک تل تپاله(جمله کتاب )