این کتاب متضمن نوعی قومنگاری سازش و ستیز است. کتاب دربارۀ سعودیهای معاصری است که سیاست و دین را مورد بحث قرار میدهند. خارجیها اغلب سعودیها را وهابی یا سلفی قلمداد میکنند، اما در قرن بیست و یکم، خود سعودیها دیگر در مورد معنای این اصطلاحات توافق ندارند و بسیاری از آنان چنین اصطلاحاتی را بیاعتبار میدانند. اغلب سعودیها معتقدند که بین دین و سیاست در سطح گفتمان عمومی هیچ فاصلهای وجود ندارد. با این حال، اکثریت قبول دارند که در عمل بین رتوریک دینی ادعاشدۀ دولت از یکسو و واقعیت عمل سیاسی از سوی دیگر، جدایی وجود دارد. داعیههای اصلاح دولت و جامعه، همواره دین و سیاست را در چارچوبی واحد به کمک طلبیده است. این کتاب بر آنچه گفتمان دینی ـ سیاسی وهابیت مینامم، [یا به عبارتی] بر مجموع تفاسیری تمرکز دارد که برای درک، توجیه، تصدیق یا به چالش کشیدن سیاست، به دین متوسل میشود. این گفتمان در سنّت وهابی و میراث فکری علمای آن ریشه دارد. تفاسیر وهابی نقطۀ عطف فکری غالباند.
برخی پژوهشگران مدعیاند که اقتدارگرایی به ناتوانی مفهومی دامن میزند. برخی دیگر نیز معتقدند که قاعدۀ اقتدارگرایانه برایندهای توسعهای را ایجاد میکند که یا بسیار خوباند و یا بسیار بد. در مورد عربستان سعودی، اقتدارگرایی اتباع راضی، پروژههای ناتمام، بیراههها، خیانت و فرصتطلبی را به دنبال داشته، امّا ناتوانی فکری نداشته است. اقتدارگرایی سعودی در عین حال به سازش و رویارویی انجامیده است. رژیم سعودی، با نوعی بوروکراسی دینی رو به رشد، جهانی آفرید که در عین تبلیغِ اطاعت مطلق از خداوند، بر اطاعت کامل از اقتدار سیاسی تمرکز دارد.