لیبرالیسم یکی از مکاتب پرنفوذ فلسفی غرب است. این مکتب، در سه زمینه فلسفی، سیاسی و اقتصادی، اصول و مبانی خود را ارائه داده است. در زمینه سیاسی طرفدار آزادیهای فردی و اجتماعی است، و در زمینه مسائل اقتصادی نیز به کمکردن نقش و قدرت دولت اعتقاد دارد. از نظر فکری نیز بر این اعتقاد است که اگر امور جهان بر روال طبیعی خود قرارگیرد، مشکلات بشری حل خواهد شد.
اگر نظم طبیعی جامعه را برهم نزنیم و بگذاریم که افراد طبق خواستههای خود عمل کنند، هم برابری در جامعه ایجاد خواهد شد و هم برادری. دخالت افراد یا دولتها در جریان امور، موجب از همگسیختگی نظم اقتصادی و سیاسی جامعه میشود.
این مکتب در قرن هفدهم، همزمان با پیدایش سرمایهداری شکل گرفت. پیروان آن، طرفدار حقّ انباشت سرمایه و اموال شخصی بودند. نخستین متفکران لیبرال بر این اعتقاد بودند که عموم مردم میتوانند راه سعادت و خوشبختی خود را انتخاب کنند و به سلسله مراتبی از روحانیان و غیرروحانیان نیاز نیست تا برای مردم تعیین تکلیف کنند.
لیبرالیسم در طول تاریخ، همواره با موانع آزادیهای فردی نظیر نفی فردیت، تعصبات مذهبی، قدرت مطلقه و محرومیت افراد از حق رأی مبارزه کرده است. از نظر این مکتب، انسانها مساوی خلق شدهاند و در وجود آنها حقوقی خاص به ودیعه نهاده شده که از آن جمله است: حقّ حیات، حقّ آزادی و حقّ انتخاب راه زندگی.
لیبرالها طرفدار جامعه مدنی هستند؛ یعنی جامعهای که افراد بتوانند آزادانه به کارهای اقتصادی و فعالیتهای سیاسی بپردازند و دولت در امور آنها کمتر دخالت کند و هر کس در مسائل مذهبی خود آزادانه پیرو وجدان خویش باشد و هیچ عقیدهای بر آنها تحمیل نشود. در لیبرالیسم چرخشهای چندی پدید آمده است، بهطوری که لیبرالیسم جدید را از لیبرالیسم کلاسیک جدا میسازد.