این رمان، روایت زندگی زن میانسالیست که هیچچیزِ زندگی دیگر برایش جالب نیست و تلاش میکند معنای تازهای به روزهایش بدهد. ماری، مادر دو فرزند است و زندگیاش مانند بسیاری از مردم طبقهی متوسط فرانسه، معمولی، تکراری و یکنواخت است. برخورد با پناهندگانی که رؤیای مهاجرت به انگلیس و ساختن یک زندگی تازه آنها را سرپا نگه داشته، نگاهش را تغییر میدهد. ماری سعی میکند پای به پای آنها به تحقق رؤیایشان کمک کند اما خیلی زود به سختیهای بسیاری برمیخورد. آدام، با شروعی شاعرانه و با روایت زندگی از زبان ماری، خواننده را با خود همراه میکند. او که با مسائل اجتماعی و فرهنگی بهخوبی آشناست و زندگی حومهنشینها را میشناسد، این رمان را بهانه کرده تا نگرشهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسیاش را مطرح کند. البته هرگز در این کار زیادهروی نکرده و خواننده را از مسیر داستان دور نمیکند. در پناه هیچ، لایههایی پنهانی دارد که با اندکی تأمل برای خواننده آشکار میشود. آدام نمیخواهد فقط زندگی یک زن افسرده و دلزده از روزمرگی را به تصویر بکشد؛ او میخواهد پرده از حقایقی بردارد که بهنظر میرسد عدهی زیادی چشم به روی آن بستهاند. فراز و نشیبهای زندگی پناهندگان در فرانسه برای خوانندگان ایرانی که همیشه با پدیدهی مهاجرت مواجه بودهاند، میتواند جذاب باشد و خواندن این کتاب را برای آنها جالبتر کند. آدام، همانقدر که به شاعرانگی اهمیت میدهد و تصاویری زیبا میسازد، بر بهکارگیری زبان محاوره و نزدیک کردن زبان نوشتار به زبان گفتار نیز تأکید دارد. از این رو، در بسیاری از قسمتهای کتاب این تفاوت را بهخوبی احساس میکنیم. بهنظر میرسد این نویسندهی فرانسوی بهخوبی از تجربههای شخصیاش بهره برده تا تصویری ملموس و قابل فهم به خواننده ارائه دهد. شاید ما نیز مانند ماری آینهای در برابر خود بگیریم و از خود بپرسیم که واقعاً نسبت به مهاجرانی که به سرزمین ما پناه آوردهاند چه وظیفهای داریم و با آنها چطور رفتار میکنیم!