کتاب نشانه چهار نشر هرمس

داستان‌های جنایی در قرن بیستم پر از کارآگاه‌های جذابی است که علاقه‌مندان به داستان‌های جنایی به‌خوبی آن‌ها را می‌شناسند و از روش‌هایشان لذت می‌برند. شرلوک هولمز کارآگاه داستان‌های آرتور کانن دویل یکی از محبوب‌ترین کارآگاه‌های داستان‌های جنایی است که با توانایی‌های خاص خودش از پس کارهای عجیبی برمی‌آید. نشانه‌ی چهار ماجرای دیگری است که هولمز و دستیارش دکتر واتسن درگیر آن شده‌اند.

‌درباره‌ی کتاب نشانه‌ی چهار اثر آرتور کانن دویل

نشانه‌ی چهار دومین داستان از داستان‌های بلندی است که آرتور کانن دویل با محوریت شرلوک هولمز نوشته است. این داستان اولین بار سال ۱۸۹۰ با عنوان «The sign of the four» منتشر شد. این داستان نیز مانند سایر ماجراهای شرلوک هولمز در حقیقت نوشته‌های دکتر واتسون برای ثبت ماجرایی است که از سر گذرانده‌اند.

کتاب با مقدمه‌ای تحت عنوان «شرلوک هولمز در لندن» آغازشده است که در آن درباره‌ی کاراکتری که شرلوک هولمز از آن الهام گرفته‌شده مطالبی آمده است در ادامه داستان نشانه‌ی چهار در ۱۲ فصل نوشته‌شده است که در آن شرلوک هولمز درگیر یک ماجرای جنایی و دکتر واتسون درگیر یک ماجرای عاطفی است.

از روی کتاب «نشانه چهار» اقتباس‌های سینمایی و تلویزیونی زیادی انجام‌شده است. یکی از قسمت‌های سریال ماجراجوهایی شرلوک هولمز و دکتر واتسون در سال ۱۹۸۳ و همچنین یکی از قسمت‌های سریال شرلوک که سال ۲۰۱۴ ساخته‌شده است به این ماجرا اختصاص پیداکرده است.

خلاصه داستان نشانه‌ی چهار اثر آرتور کانن دویل

داستان کتاب نشانه چهار داستانی درباره‌ی موکلی به نام مری مورستون است که پدرش زمانی در هندوستان خدمت می‌کرده و ده سال قبل ناپدیدشده است. مری مورستون برای هولمز و واتسون تعریف می‌کند که چهار سال پس از مرگ پدرش آگهی‌ای در روزنامه می‌بیند که به دنبال آدرس او می‌گردند. او آدرسش را منتشر می‌کند و از همان زمان هرسال در همان تاریخ خاص یک مروارید درشت و بسیار ارزشمند برای او ارسال می‌شود. روزی که مری مورستون به شرلوک هولمز و دکتر واتسون مراجعه کرد نامه‌ای دریافت کرده بود که از او خواسته بودند سر قراری برود که به پدرش مربوط است. در ادامه سرهنگ شولتو هم‌رزم پدر مری کشته می‌شود و همه‌چیز رنگ و بوی یک جنایت پیچیده را به خود می‌گیرد. دراین‌بین دکتر واتسون عاشق مری مورستون می‌شود.

‌درباره‌ی آرتور کانن دویل نویسنده‌ی کتاب نشانه‌ی چهار

سر آرتور کانن دویل نویسنده و پزشک بریتانیایی است که سال ۱۸۵۹ در نیمه قرن نوزدهم در ادینبورگ اسکاتلند متولد شد. خانواده‌ی او به خاطر اعتیاد پدرش به الکل سال‌های سختی را گذارندند و چند بار مجبور به تغییر مکان شدند.

آرتور عموی ثروتمندی داشت که کمک کرد تا او درس بخواند. هرچند آرتور خاطرات چندان خوبی از دوران تحصیلش ندارد اما همین دوران او را در مسیر پزشک شدن قرار داد. سال ۱۸۷۶ آرتور کانن دویل تحصیل پزشکی را در دانشکده پزشکی ادینبورگ آغاز کرد و سال ۱۸۸۱ از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. او در این دوران در باغ سلطنتی ادینبورگ گیاه‌شناسی را هم یاد گرفت. در همین سال‌ها بود که او کم‌کم به نوشتن روی آورد و گاهی داستان‌های کوتاه می‌نوشت.

آرتور کانن دویل پزشک چندان موفقی از آب درنیامد اما از کسانی بود که طرفدار واکسیناسیون اجباری بودند و مقاله‌های زیادی دراین‌باره نوشت. دویل در سال ۱۸۹۱ به وین رفت و به تحصیل در رشته‌ی چشم‌پزشکی مشغول شد اما این دوره را به پایان نرساند.

آرتور در همه‌سال‌هایی که برای پزشک شدن تلاش می‌کرد نوشتن را کنار نگذاشت و درنهایت در بیست‌وهفت‌سالگی اولین داستانش با حضور شرلوک هولمز منتشر شد. پس از موفقیت «اتود در قرمز لاکی» او نوشتن «نشانه ۴» را شرع کرد و در ادامه بیش از ۵۰ داستان کوتاه و بلند با حضور این شخصیت نوشت.

آرتور کانن دویل سال ۱۹۳۰ میلادی براثر سکته قلبی درگذشت.

ترجمه‌ی کتاب نشانه‌ی چهار به فارسی

داستان‌های شرلوک هولمز در ایران نیز مانند بسیاری از نقاط جهان طرفداران زیادی دارد و همین باعث شده است مترجمان و ناشران مختلفی در طی سال‌ها دست به ترجمه‌ی آثار او زده‌اند. مژده دقیقی یکی از مشهورترین مترجمان آثار کانن دویل در ایران است. او نشانه‌ی چهار را نیز به فارسی برگردانده است. نشر هرمس این کتاب را در مجموعه کارآگاه چاپ کرده است. کتاب الکترونیک نشانه چهار را می‌توانید در همین صفحه از فیدیبو دانلود کنید و روی موبایل، تبلت یا کامپیوتر شخصی‌تان بخوانید.

چرا باید کتاب نشانه‌ی چهار را خواند؟

نشانه‌ی چهار یک معمای جذاب است. معمایی پیچیده و هیجان‎‌انگیز که این بار سر آرتور کانن دویل کمی ماجرای عاشقانه هم به آن اضافه کرده و آن را متفاوت‌تر از بقیه‌ی داستان‌هایش کرده است. این کتاب را بخوانید و برای چند ساعت از دنیای دوروبرتان فاصله بگیرید و در خیابان‌های لندن به تعقیب و گریز با مجرمان مشغول شوید.

‌در بخشی از نشانه‌ی چهار می‌خوانیم

هولمز درحالی‌که دست‌هایش را به هم می‌مالید گفت:

-خب واتسن، ما نیم ساعت فرصت داریم. بیا از آن درست استفاده کنیم. پرونده من، همان‌طور که قبلاً هم به تو گفتم، تقریباً کامل است؛ ولی نباید اشتباه کنیم و بیش‌ازحد به خودمان مطمئن باشیم. ممکن است این پرونده فعلاً ساده به نظر برسد، ولی چیزی عمیق‌تر در پشت آن نهفته باشد.

فریاد برآوردم:

-ساده!

با حالتی شبیه به یک استاد پزشکی بالینی که برای شاگردانش توضیح بدهد گفت:

-بی‌تردید. فقط بنشین آن گوشه تا جای پایت مسائل را پیچیده نکند. حالا به کارمان برسیم در درجه اول، این آدم‌ها چطور آمده‌اند و چطور رفته‌اند؟ این در از دیشب تابه‌حال باز نشده است. پنجره چطور؟

هولمز چراغ را به‌طرف پنجره برد. مشاهداتش را بلندبلند بر زبان می‌آورد، ولی خطابش بیشتر به خودش بود تا به من.

-پنجره از داخل چفت شده ست. چارچوبش هم یکپارچه است. کنارش هیچ لولایی ندارد. بیا آن را باز کنیم. هیچ لوله آبی این نزدیک نیست. بام هم کاملا دور از دسترس است بااین‌حال یک نفر از پنجره آمده تو. دیشب کمی باران بارید. این هم یک ردپای گلی روی لبه پنجره.