آنتوان چخوف فرمانروای قلمرویی است که خودش آن را خلق کرده است. در این شش داستان کوتاه، چخوف مانند همیشه نبوغ عجیب و غریب خود را به نمایش گذاشته است. این کتاب شامل شش قصه است با داستانهای مختلف که ظاهرا هیچ ارتباطی با هم ندارند؛ با این حال وقتی پشت سر هم قرار میگیرند، تصویر کاملی از آدمهایی میدهد که شاید همین دور و بر، در گوشهای روزگار میگذرانند. در این داستانها از قهرمانان اغراقشده و پدیدههای باورنکردنی خبری نیست؛ شخصیتهای این داستانها، همه آدمهای زمینی و معمولی با زندگیهای معمولی.
چخوف استاد خلق مضامین جدید است. او از دل سادهترین و بدیهیترین پدیدهها و اتفاقات دنیا یک داستان ناب و جذاب مینویسد. میتواند همان موضوعات حقیر و نادیدنی را طوری بنویسد و بال و پر دهد که هر مخاطبی را به خود جذب کند. سرنوشت شخصیتهایش دست خودش است، اما بدون این که نقشی در تعیین خوب و بد داشته باشد یا بخواهد فرد یا اتفاقی را قضاوت کند، داستانی مینویسد که در پایان بعید است آدمها همان آدمهای اول داستان باشند.
گفتوگو ها هم بدون اغراق و به شکل طبیعی و روزمره نوشته شده است. چیزی که باعث میشود پای حرفهای چخوف بنشینیم و به قصههایش گوش کنیم، هنر این نویسنده در شخصیتپردازی و فضاسازیهای قوی ستودنی است. جالب اینجاست که او حتی خیلی اصراری روی توصیف و وصف حالهای طولانی و پر از جزییات ندارد. او از سادهترین و درستترین کلمات برای نوشتن استفاده میکند. آنقدر ساده و بیدغدغه مینویسد که از همان اول که کتاب را شروع میکنیم، وارد داستان میشویم. آدمها، خانه ها، حرفها و رفتارها همه زنده و ملموس هستند.
آنتوان چخوف نویسنده و نماشنامه نویس برجستهی روسی آثار پرشماری از خود به جا گذاشته است. از آثار چخوف میتوان به رمان «دوئل» و «دکتر بی مریض» و داستان کوتاه «بانو با سگ ملوس»، «همسر» و «بوقلمون صفت» نام برد.
وانکا
خواب آلود
دانشجو
گریشا
اندوه
اسقف
رالف متلاو متولد سال 1860، استاد ادبیات روسیه در دانشگاه شیکاگو بود. او بسیاری از آثار نویسندگان برجسته روسی زبان نظیر داستایوفسکی را به زبان انگلیسی برگردانده و آنها مورد نقد و بررسی قرار داده است. کتاب آنتوان چخوف (شش داستان و نقد آن) توسط رالف متلاو گردآوری شده و به داستانهای کوتاه چخوف اختصاص دارد.
میرطاهر مظلومی بازیگر و صدا پیشهی ایرانی است. او در سال 1353 در تهران به دنیا آمد. او تحت تعلیم مرحوم حمید سمندریان در سال 1367 وارد عرصهی بازیگری شد و فعالیت خود را با ایفای نقش در تئاتر آغاز کرد. در حال حاضر آثار تلویزیونی، سینمایی متعددی در کارنامهی هنری او به چشم میخورد. فعالیتهای هنری میرطاهر مظلومی تنها به بازیگری محدود نمیشود. او در عرصهی دوبله و گویندگی رادیو فعالیتهای پرشماری داشته و روایتگر بسیاری از آثار ادبی بوده است.
میرطاهر مظلومی با صدایی گرم و گوشنواز، سطرهای آثار محبوب و خواندنی را روایت میکند. او به راحتی مخاطب را با فراز و فرود قصه همراه میسازد و او را از دنیای فعلی بیرون میکشد و با شخصیتهای داستان هم مسیر میکند. از جمله آثار میرطاهر مظلومی که روایت آنها را بر عهده داشته است میتوان به «من منچستر یونایتد را دوست دارم»، «آبنبات دارچینی» و « سفر شگفتانگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود» اشاره کرد.
«بهروز حاجی محمدی» مترجم، مولف و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی گرگان است. حاجی محمدی کتاب «آنتوان چخوف» را با نثری روان و ساده به زبان فارسی برگردانده است. از آثار ترجمه شده توسط حاجی محمدی میتوان کتابهای «کتاب تفسیرها و تاویل ها : در انتظار گودو»، «پارتیزان و کبوترها» و «شخصیت های اصلی در آثار کافکا» را نام برد.
گریشا، پسرک چاق و چله دو سال و هشت ماهه، به همراه پرستارش در بلوار قدم می زد. پانتویی بلند و دولایه، کلاهی بزرگ با دگمه پارچه ای و شال گردن به تن داشت و گالشی با آستر پشمی به پایش بود. احساس گرما و خفقان میکرد و علاوه بر آن، خورشید سوزان ماه آوریل به صورتش می تابید و چشم و پلکهایش را میآزرد.
تا آن روز تنها دنیای شناخته شده گریشا، محدودهای چهارضلعی بود که در یک گوشهاش تخت بچه بود و در گوشهای دیگر صندوقچه پرستار؛ در سومین گوشه یک صندلی بود و در گوشه چهارم یک چراغ کوچک. اگر چشمتان به زیر تخت میافتاد. عروسکی با یک دست و یک طبل میدیدید. در پشت صندوقچه پرستار، اشیای گوناگون بسیاری وجود داشت: چند قرقره خالی. چند تکه کاغذ. جعبهای بدون در و یک اسباب بازی جهنده و شکسته. در این دنیا، علاوه بر پرستار و گریشا غالبا سر و کله مامان و گربه هم پیدا میشد. مامان مثل عروسک بود و گربه مثل کت خز بابا، جز این که کت خز چشم و دم نداشت. از این دنیا که اتاق بچه نام داشت، دری به جایی باز میشد که در آن جا غذا میخوردند و چای مینوشیدند.
صندلی پایه بلند گریشا در این جا بود و ساعتی هم فقط برای این آویزان بود که پاندولش را تکان دهد و زنگ بزند. از اتاق ناهارخوری میشد به اتاق دیگری با صندلیهای بزرگ قرمز رفت. در آن جا، روی کف اتاق؛ لکه تیره ای به چشم می خورد که به خاطر آن هنوز افراد خانه انگشت سرزنش خود را به سوی گریشا نشان میدادند. پشت آن جا هم اتاق دیگری وجود داشت که ورود به آن ممنوع بود و در آن جا گاهی چشم آنها به بابا میافتاد که آدم مرموزی بود! وظیفه مامان و پرستار معلوم بود: لباس گریشا را تنش میکردند, به او غذا میدادند و او را در بستر می گذاشتند. اما معلوم نبود که بابا به چه دلیلی آن جاست. خاله هم آدم گیج کنندهای بود. پیدا و ناپدید میشد. کجا میرفت؟
گریشا چند بار زیر تختخواب پشت صندوقچه و زیر کاناپه دنبالش گشته بود. اما اصلا پیدا نشد. در دنیای جدید، جایی که حالاخود را در آن مییافت. جایی که خورشید چشمانش را می زد، بابا، مامان و خالههای بسیاری بودند که آدم به ندرت تشخیص میداد به طرف کدام یک از آنان بدود. اما از همه خنده دارتر و عجیبتر اسب ها بودند. گریشا به پاهای در حال حرکت آنها خیره شد و اصلا معنایشان را نفهمید. سرش را بالا گرفت و به این امید که پرستار به او درحل این معما کمک کند.
آن چه خواندید، بررسی کتاب آنتوان چخوف اثر رالف متلاو بود. خرید و دانلود نسخهی الکترونیکی و کتاب صوتی آنتوان چخوف و شش داستان دیگر با صدای میرطاهر مظلومی از طریق اپلیکیشن یا وبسایت فیدیبو امکانپذیر است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 192.۱۲ مگابایت |
مدت زمان | ۰۳:۲۹:۱۵ |
نویسنده | رالف متلاو |
مترجم | بهروز حاجی محمدی |
راوی | میرطاهر مظلومی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۹/۰۸ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
صدای آقای مظلومی خوبه، ولی همه ش موقع گوش دادن چهره و شخصیت طنزی که تو تلویزیون دارن میاد جلو چشم آدم. بنظرم نباید از چهره های معروف به عنوان راوی استفاده بشه. اون قسمت هایی هم که با تغییر صدا سعی میکردن صدای زن و پیر زن در بیارن آزار دهنده بود. عادی باید خونده بشه به نظر من. شاید هم من زیاد حساسم. به هر حال نظره دیگه. مرسی
با احترام به آقای مظلومی، از خوانش شون لذت نبردم. شاید انقدر داستان با صدای اساتیدی مثل بهروز رضوی شنیدم سختگیر شدم.
بسیار خوب خوانده شده است.
صرفا خوانش استاد میرطاهرمظلومی جذابش کرده.
حس کردم دارم اخبار گوش میدم