جادو همانقدر که هیجان انگیز و جالب است، به همان میزان خطرناک است. اصل استفاده از جادو بر مبنای قدرت نیست، بلکه بر مبنای تعادل است. اما سوال اساس این است، جادو حقیقت دارد؟ و یا زاییده ذهن بشر است.
کتاب سایه تاریکتر از جادو به قلم نویسنده نام آشنا ویکتوریا شوآب است. این کتاب در سال 2015 منتشر شد. از همان ابتدا نیز طرفداران خاص خود را یافت. کتاب سایه تاریکتر از جادو جلد اول مجموعه داستانهای سایههای جادو است. داستان کتاب سایه تاریکتر از جادو حول محور یک شخصیت اصلی به نام کل Kell میچرخد. کل 21 ساله یکی از آخرین جادوگران آنتاری Antari است. وی یک کت جادویی دارد و در کاخ سلطنتی سرخ لندن بزرگ شدهاست. او ماموریت دارد تا نامههای سلطنتی را از مرزهای جادویی جا به جا کند. به طور غیر رسمی، کل یک قاچاقچی است. این کار برای وی یک سرگرمی است، اما عواقب بسیار خطرناکی هم برای وی دارد. علیرغم اینکه در خانواده سلطنتی بزرگ شدهاست، اما از نظر خونی با آنها متفاوت است. کل توانایی خاصی دارد. این توانایی سفر بین لندنهای موازی قرمز، خاکستری، سفید و سیاه را دارد. جادوی سیاه دور کل رشتههای نامرئی ایجاد کردهاند. همانطور که کل به لندن سیاه برای مرخصی میرود، جادوی تاریک درون قلبش جای گرفته و ذهنش را به خود درگیر میسازد. نام این جادو ویتاری Vitari به معنی جادوی ناب است. ویتاری سعی دارد او را از درون له کند تا بدن او را تصاحب کند. اکنون جادوی خطرناک در راه و خیانت در هر مرحله در کمین است. برای نجات جهان باید تلاش کرد. کل برای نجات جهان از شر جادوی سیاه ابتدا باید خود زنده بماند. داستان این کتاب مجموعهای از تلاشها و مبارزات کل برای جبران اشتباهاتش است. بیان کتاب سایه تاریکتر از جادو به گونهای است که شما نه خود را بیرون از داستان بلکه خود را دقیقا کنار شخصیت اصلی داستان متصور میشوید. براساس داستان این کتاب، فیلم سینمایی نیز ساخته شدهاست.
ترجمه کتاب سایه تاریکتر از جادو به دست پرتوان مریم رفیعی انجام شدهاست. کتاب سایه تاریکتر از جادو در سال 1396 و توسط انتشارات بهنام به چاپ رسیدهاست. خانم رفیعی زاده فروردین 1364 است. وی در شهر زیبای رشت متولد شد. مریم رفیعی فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات انگلیسی است. وی علاقه بسیاری به رمان و ادبیات داستانی دارد. به همین دلیل نقش این علاقه در تمامی آثارش هویدا است. انتشارات بهنام اولین انتشاراتی است که اولین ترجمههای وی را منتشر کرد. مجموعه هفتگانه کلیدهای پادشاهی از پرفروشترین و پر مخاطبترین آثار وی در ایران است. مریم رفیعی مترجم 50 اثر بینظیر در ادبیات داستانی است.
زبان ترجمههای مریم رفیعی شیرین و دلچسب است و شما را همراه با خود به عمق داستان میبرد. مریم رفیعی سبک خاص خود را برای ترجمه دارد. وی آثاری را خلق میکند، که خواننده ایرانی بتواند به راحتی با آن ارتباط برقرار کند. شما میتوانید کتاب تاریکتر از جادو اثر ویکتوریا شوآب و ترجمه مریم رفیعی و انتشارات بهنام را از همین صفحه از فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
ویکتوریا شوآب با نام اختصاری V.E در دنیا شناخته میشود. وی زاده سال 1987 است. شوآب در کشور آمریکا چشم به جهان گشود. وی یکی از سرشناسترین نویسندههای داستانهای فانتزی است. ژانر تمامی داستانهای وی تخیلی فانتزی است. نام او با مجموعه رمانهای شریر بر سر زبانها افتاد. بعد از این کتاب وی مجموعه سایههای جادو را منتشر ساخت. او در کارنامه هنری خود داستانهای بسیار محبوب و پرمخاطبی را دارد. بیشتر رمانهای وی به صورت فیلم سینمایی نیز بروی پرده سینماها رفتهاند. مخاطب داستانهای جادویی ویکتوریا شوآب ردههای سنی کودکان و نوجوانان بوده، اما ردههای سنی بزرگسالان نیز از طرفداران سرسخت داستانهای وی هستند. ویکتوریا شوآب نویسنده پرفروش شماره یک نیویورک تایمز است، که بیش از دوازده کتاب تحسین شده از طرف منتقدان دارد. کتاب سایههای جادویی وی به 12 زبان زنده دنیا ترجمه شدهاست. ویکتوریا شوآب اگر در خیابانهای پاریس قدم نمیزند، یا در دامنه تپههای انگلیس استراحت نمیکند. در ادینبورگ اسکاتلند، در کافه یک کتابفروشی به خواب فرورفته و خواب هیولاها را میبیند.
بخش یازدهم :بالماسکه
قصر مانند یک خورشید دوم بر فراز آیل بالارفته بود و روشنایی روز پشت سرش آهسته در حال ته نشین شدن بود و لبههای آن را با هالههایی طلایی پوشانده بود. لیلا از بازارچهی پرجمعیت به سمت بنای درخشان آن رفت (با پیشرفت روز و افزایش تعداد نوشیدنیهای مصرفی) جشن به یک فستیوال نسبتا پرسروصدا تبدیل شده بود و در ذهنش به این فکر کرد که پس از رسیدن به قصر چگونه وارد آن شود. سنگ در جیبش با نبض خود میتپید و سعی داشت با راه حلی آسانتر فریبش دهد. ولی لیلا تصمیم گرفته بود دوباره از جادو استفاده نکند. مگر اینکه چارهی دیگری برایش نمیماند. سنگ انرژی زیادی میبرد و اين کار را با خاموشی یک دزد حیلهگر انجام میداد. نه، اگر راه دیگری برای ورود وجود داشت. آن را پیدا میکرد.
بعد، وقتی به قصر نزدیک شد و پلههای جلویی از دور نمایان شدند. فرصت مناسب را دید. درهای اصلی باز بودند و فرش آبی ابریشمینی مانند نهری شبانه از پلهها پایین آمده بود و موجی از مهمان ها درحال بالا رفتن از آن بودند. به نظر میرسید قصد داشتند دریک مهمانی شرکت کنند.
لیلا با تماشای مهمانها متوجه شد این یک مهمانی معمولی نبود. بالماسکه بود.
همهی زنها و مردها لباس مبدل به تن داشتند. برخی نقابها چرمی و رنگی و ساده و برخی تزئینیتر بودند و با شاخ یا پریا جواهر تزئین شده بودند. برخی تنها چشمها را میپوشاندند و برخی هیچ بخشی از صورت را به نمایش نمیگذاشتند.
لبخندی شیطنت آمیز بر لبهای لیلا نشست. برای ورود به قصرلازم نبود عضوی از جامعه باشد. لازم نبود حتی صورتش را نشان دهد.
ولی یک چیز دیگر وجود داشت که ظاهرا همهی مهمانها در اختیار داشتند: یک دعوتنامه. متاسفانه به دست آوردن آن کمی سختتر بود. ولی همان لحظه شانس یا شاید تقدیر به او روی خوش نشان داد. لیلا صدای شیرین خندهای را شنید و برگشت و سه دختر همسن و سال خودش را دید که از کالسکهای پیاده شدند. لباسهای شیکی به تن و لبخندهای پهن برلب داشتند و درحالی که پچ پچ میکردند و نخودی میخندید، در خیابان ایستادند. لیلا بلافاصله آنها را شناخت. همان دخترهایی بودند که در رژه صبحگاهی دیده بود و با شوق و ذوق دربارهی رای و شاهزاده "ی چشم "سیاه که لیلا اکنون میدانست کل بوده حرف میزدند. همان دخترهایی که انگلیسیشان را تمرین میکردند. البته. چون انگلیسی زبان اشراف زادگان و کسانی که با آنها دمخور میشدند بود. لبخند لیلا پهنترشد. شاید حق با کل بود. لهجهی او در هر محیط دیگری باعث جلب توجه میشد. ولی اینجا... اینجا به او کمک میکرد همرنگ جماعت شود. کمک میکرد به آنجا تعلق پیدا کند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۴۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 500 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۶:۴۰:۰۰ |
نویسنده | ویکتوریا شوآب |
مترجم |