
کتاب نام باد
کتاب اول، جلد سوم، سهگانه خاطرات کوئوت شاهکش
نسخه الکترونیک کتاب نام باد به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
نقد و بررسی کتاب نام باد
زندگی رود خروشانی است. که هیچگاه در یکجا آرام نمیگیرد. همواره در حرکت و جوشان است.
نقد و بررسی کتاب نام باد
کتاب نام باد The name of the wind اولین کتاب از مجموعه سهگانه خاطرات کوئوت شاهکش است. مجموعه خاطرات کوئوت شاهکش مجموعهای فانتزی است. این مجموعه مشتمل بر سه کتاب است. ولی تنها دو کتاب از آن به نامهای نام باد و ترس مرد فرزانه به چاپ رسیدهاست. کتاب نام باد خود به سه جلد تقسیم میشود. کتاب پیش رو جلد سوم از کتاب نام باد است.
کتاب نام باد به قلم پاتریک راتفوس نویسنده آمریکایی است. این کتاب در سال 2007 در آمریکا منتشر شد. داستان نام باد از زبان سوم شخص بیان میشود. شخصیت اصلی این داستان پسر بچهای 12 ساله به نام کوات Kvothe است. کوات در دوازدهسالگی یتیم میشود. او مجبور است مانند یک گدا در خیابانها زندگی کند. کوات با موهایی قرمز و چشمانی سبز به تصویر کشیده شدهاست. وی ویژگی جادویی دارد. کارهای عجیب غریب او باعث پذیرفته شدنش در دانشگاه میشود. کوات از معلمش آدام مهارتهای شرارت را میآموزد. همچنین مهارتهای خود را در هنرهای رزمی گسترش میدهد. داستان کتاب نام باد در زمانهای مختلفی نوشته شدهاست. داستان از یک میخانه آغاز میشود. صاحب این میخوانه مردی به نام کوت است. اما کوت وجود ندارد او همان کوات بدنام است. کوات در داستان نقشهای بسیاری مانند یک باستان شناس، نوازنده مشهور، یک ماجراجو و یک ماهیگیر را ایفا میکند. اما او هرکاری کند همان کوات جادوگر و بد نام است. بیشتر داستان در دوران دانشجویی او روایت شدهاست. در سراسر داستان نام باد خوانند درحال سفر در زمان است. این داستان در زمانهای مختلفی مانند گذشته کوات، حال و آیندهاش روایت میشود. شاید به ظاهر داستان این کتاب در مورد فقط پسری به نام کوات باشد. اما این داستان فراتر از هرآنچه شما تصور میکنید، است. داستانی پرپیچ و خم و هیجان انگیز است. نگارش داستان به گونهای است که شما را همراه با خود به تمامی لحظات میبرد. مجموعه خاطرات کوئوت شاهکش طرفداران بسیاری در سراسر جهان دارد. این مجموعه در اولین فروش خود 10 میلیون جلد فروخت. به علاوه عنوان برترین کتاب فانتزی قرن بیست و یکم را از گودریدرز Goodreads از آن خود کردهاست.
ترجمه کتاب نام باد به زبان فارسی
کتاب نام باد به دست مترجم خوش ذوق کشورمان مریم رفیعی ترجمه شدهاست. کتاب نام باد در سال 1395 توسط انتشارات بهنام به چاپ رسیدهاست. مریم رفیعی مترجم جوان کشورمان متولد اولین ماه از سال 1364 است. وی در شهر زیبای رشت چشم به جهان گشود. خانم رفیعی در دوران دانشگاه به دنبال علاقه روزهای نوجوانیاش رفت. رفیعی فارغ التحصیل رشته ادبیات زبان انگلیسی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. وی مدتی در خبرگذاری ایسنا مشغول به فعالیت بود. اما در نهایت تمام وقت خود را صرف ترجمه کتاب نمود. خانم رفیعی تاکنون بالغ بر 50 کتاب را ترجمه کردهاست. علاقه وی به ادبیات داستانی، در تمامی ترجمههایش مشخص است. در تمامی آثار مریم رفیعی عشق او به ادبیات داستانی کاملا هویدا است. مریم رفیعی مترجم هر سه کتاب نام باد نیز هست از دیگر آثار این بانوی مترجم میتوان به هفتگانه کلیدهای پادشاهی، موریاتی، خانهی ابریشمی، ترس مرد فرزانه و ... اشاره کرد. شما میتوانید کتاب الکترونیکی نام باد به قلم پاتریک راتفوس و ترجمه مریم رفیعی و انتشارات بهنام را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
دربارهی نویسنده داستانهای فانتزی پاتریک راتفوس
پاتریک جیمز راتفوس Patrick James Rothfuss با نام هنری پاتریک راتفوس شناخته میشود. راتفوس زاده 6 ژوئن سال 1973 است. او در آمریکا چشم به جهان گشود. راتفوس فارغ التحصیل دانشگاه ایالتی واشنگتن است. وی سالها به تدریس در دانشگاه مشغول بود. راتفوس با سه گانه خاطرات کوئوت شاهکش شناخته شد. وی برای کتاب نام باد در سال 2007 برنده جایزه کوئیل Quill شد. به علاوه در سال 2008 برنده جایزه الکس شد. به دنبال آن سری دوم این مجموعه یعنی ترس مرد فرزانه در لیست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفت. پاتریک راتفوس صاحب یک خیریه شناخته شده به نام ورلدبیلدر Worldbuildersاست. این خیریه در سال 2008 تاسیس شدهاست. حوزه فعالیت این خیریه آموزش به کودکان و تهیه آب سالم برای مناطق محروم در دنیا است.
بخشی از کتاب نام باد
فصل هفتادونهم .شیرین زبانی
حدود دو ساعت طول کشید تا به تپهی گریستون برگردیم. میتوانستیم سریعترحرکت کنیم؛ ولی شیدایی دنا شدت گرفته بود و همهی انرژی اضافیاش بیشتر مایهی دردسر بود تا کمک. مرتب حواسش پرت میشد و به محض اینکه چیز جالبی میدید. مسیرش را عوض میکرد. از برکهی کوچکی که قبلاً از آن رد شده بودیم گذشتیم و با وجود اینکه عمق آن نا قوزکپایمان بیشتر نبود، دنا اصرار کرد آبی به سرو صورتش بزند. صورتم را شستم و از او فاصله گرفتم. القاب زیادی برای کسانی که از زنانی که کنترلشان دست خودشان نیست سوءاستفاده میکنند وجود دارد و هیچ یک از این القاب هرگز شایستهی من نخواهد بود.
وقتی به قلهی تپهی گربستون رسیدیم. انرژی اضافی دنا را به کار گرفتم و ازاو خواستم هیزم جمع کند. خودم هم مقدمه را برای تهیهی آتشی فراهم کردم که از آتش قبلیمان بزرگتر باشد. هرچه آتش بزرگ ترمی شد، سریع تر دراکوس را جذب خود میکرد. کنار کیسهی برزنتی نشتم و بازش کردم. بوی خاک از صمغ بلند شد، درست مثل بوی شیرین و دودی مالچ.
دنا نزد من برگشت و یک بغل هیزم را روی زمین انداخت. پرسید:«چقدرش رو میخوای استفاده کنی؟»
گفتم:«هنوز حساب نکردم. باید حدسی عمل کنم.»
دنا گفت:«همش رو بده بخوره. کار از محکم کاری عیب نمیکنه.»
سرم را تکان دادم.«نیازی نیست این کارو بکنیم. هدر میره. تازه، این صمغ اگه درست تصفیه شه، به یه مُسکن قوی تبدیل میشه، مردم میتونن از این دارو استفاده کنن...»
دنا گفت:«... و تو هم به پولش احتیاج داری.»
نظرات کاربران درباره کتاب نام باد