پرسشهایی درباره منشأ انسان، حیات در فضا، سرنوشت دور دست ما، و قوانین طبیعت، برای بسیاری از مردم جذاباند. خود من اگر نمیتوانستم دستاورد کارهای پژوهشیام را با مردم غیر متخصص در میان بگذارم لذت چندانی از کارم نمیبردم ــ منظورم از دستاوردها فقط آموختههایمان نیست بلکه کوششهایمان برای درگیر شدن با پرسشهایی است که هنوز پاسخی برای آنها نیافتهایم و پاسخ برخی از آنها را شاید هرگز نتوانیم پیدا کنیم. گفتار آلفرد نورث وایتهد، فیلسوف انگلیسی ـ آمریکایی، امروز نیز مانند گذشته صحیح است: «فلسفه با شگفتی آغاز میشود؛ و در پایان، با اینکه اندیشه فلسفی به بهترین وجهی کار کرده است، شگفتی همچنان برجای میماند.»
از این جذابیت ذاتی که بگذریم، دلیلی متفاوت داریم برای اینکه چرا مفاهیم کلیدی علمی چنین انتشار گستردهای دارند و آن این است که اگر حسی نسبت به علم نداشته باشیم (و بلد نباشیم چگونه ریسک و عدم قطعیت را ارزیابی کنیم) نمیتوانیم بهعنوان شهروند در زنجیره فزاینده مسائل مهم سیاسی (مانند انرژی، بهداشت، محیط زیست، و از این دست) که وجه علمی دارند مشارکت کنیم.