کمدیا دل آرته تا سال های اخیر به فراموشی سپرده شده بود،چند سالی است که توجه عده ای را به خود جلب کرده است؛اما قبل از مورخان،نقاشان مکتب نو و کارگردانانی هم چون گوردون کریگ،مدیر هولد و بنیان گذران و کارکنان تئاتر کهن پترزبورگ اولین کسانی بودند که در آغاز قرن۲۰ به تئاتر ایتالیا توجه نشان ددند.
کمدیا دل آرته در نیمه ی دوم قرن۱۶شکل واقعی خود را یافت و دوره ی شکوفایی آن با انحطاط ادبیات مطابق بود.بر کمدی عالمانه و در خور توجه رنسانس ایتالیا غالب شد و افرادی چون ترانس،ماکیاولی،تس از طرفداران آن بودند.در حالی که تئاتر ادبی کاملا مقید به اصول نمایش نامه نویسی کلاسیک فقط در دربار می درخشید کمدیا دل آرته در قید و بند هیچ نظریه ی زیبا شناختی نبود،اما برای بقای خود مدام می جنگید،از این رو می بایست مورد پسند مردم باشد و درآمد بالایی کسب کند.از هرچیزی که به نفع نمایش بود بهره می جستند؛از نوآوری های جسورانه تا شیوه های کهن منسوخ.این تئاتر در دام صورت گرایی گرفتار نشد.اما به تدریج میانه روی را زیر پا گذاشت ودچار هرج ومرج شد.به تدریج برخی حقه های کمیک آن که مردم را می خنداند،مدام تکرار می شد.سنت و تقلید های بی حاصل که قبلا مرسوم بود بار دیگر در این تئاتر حاکم شد.به این ترتیب کمدیا دل آرته در قرن۱۸ به معنای واقعی کلمه به حیات خود خاتمه داد وبه زوال محکوم شد و جای خود را به تئاتر خرده بورژاوی کهنه و پر از عقل سلیم داد.