ماجرا اینه، پاول زل تو سیوچهار سالته و من پانزده؛ یعنی نوزده سال تفاوت سنی. فاصلهی سنی توجهیه میشه، نه؟ از سویی مشکل قانون هم هست که من تکذیبش نمیکنم؛ حتی اگه من دوبرابر سن امروزم هم بودم، بازم تو از من بزرگتر بودی. خیلی دربارهش فکر کردم. میدونی جالب چیه؟ دبیری تو مدرسه هست به نام خانم کریستی. ملیندا چند ماه پیش، داشت دربارهش حرف میزد و میگفت که تازه سیسالش شده؛ درحالیکه شوهرش شصتوسه سالشه. میگفت که هنوزم عاشق هماند. ملیندا میگه همه فکر میکنند که چندشآوره؛ ولی عشق همینه.
هیچکس نمیدونه دقیقاً چطور کار میکنه؛ فقط یکهو اتفاق میفته. از این سو هم ملیندا رو داریم که با پسری دقیقاً همسن خودش ازدواج کرد. بعدش پسره به هروئین معتاد شد و بعدشم خیلی پیشامدهای بد دیگه. نظر من رو میخوای؟ به نظر من در مقایسه با سیوسه سال تفاوت سنی بین آقا و خانم کریستی، نوزده سال که دیگه هیچی نیست.