نمادهای دینی برگرفته از حقیقت وجود است. از نقطهنظری خاص، خودِ نماد را میتوان زبانی قلمداد کرد که گرچه ذهنی است، ولی میتواند معرف تفکری منسجم و روشن راجع به وجود و عالم هستی باشد. نمادها جهان ساده تفکر ابتدایی را برای ما آشکار میسازند؛ بهعبارتی، نمود تفکر دورهای هستند که کلمات و واژگان ذهنی هنوز شکل نیافتهاند. بهعنوان مثال، ساخت واژگانِ معّرفِ «صیرورت» در تاریخ بسیار دیر صورت گرفت و تنها در برخی زبانهای فرهنگهای متمدن و پیشرفته مانند سنسکریت، یونانی و چینی پدیدار «شدند». اما نمادهای «صیرورت»، تصاویر و اساطیری که آن را در حرکت قرار میدهد، در سطح ابتدایی فرهنگ ریشه دارند. تمام تصاویر حلزونی، مارپیچی، پدیداری نور از تاریکی، مراحل و دورههای گردش ماه، موج، و غیره، باورهای مربوط به حرکت، چرخه و گذر زمان، گذار از یک حالت وجود به دیگری (گذار از «شکلنگرفته»، تاریکی، به «شکلگرفته»، یعنی به نور) را نشان میدهند. نمادها و اساطیر مربوط به «صیرورت» ساختاری قمری دارند. این ماه است که بهگونهای بینظیر جریان داشتن، گذار و حرکت، طلوع و افول، تولد و مرگ، تجدید حیات، و در یک کلام، چرخههای کیهانی، یعنی صیرورت دائمی امور یعنی زمان را نمایان میسازد