فرانتس کافکا در کتاب یادداشتها میگوید: «آن که در حال زندگی نمیتواند بر آن چیره شود، نیازمند دستی است که ناامیدیای را که تقدیر برای او رقم زده، اندکی کنار بزند.» جنگ جهانی دوم جایی از تاریخ جهان است که تقدیر تلخ و سیاهی را برای میلیونها میلیون انسان رقم زده است. سالهای جنگ جهانی سالهایی است که شاید انسان نیازمند همان دستی بوده که کافکا از آن سخن میگوید. هرچند واقعیت زندگی تلخ تر از این حرفهاست . برای بیشتر آدمهایی که در منجلاب جنگ گرفتار شدند این دست معجزهگر تنها دست مرگ بوده است. اگرچه دیوید فوئنکینوس زادهی سالهای جنگ نیست و سالها بعد در اروپایی که تلاش میکرد جنگ را به فراموشی بسپارد به دنیا آمده، اما تصویر زیبایی از زنی رقم زده است که جنگ دامن زندگی او را گرفته است. رمانی جذاب و لطیف که براساس زندگینامهی شارلوت سالومون نوشته شده است.
دیوید فوئنکینوس کتاب شارلوت را با این جملات آغاز کرده است: «این رمان از زندگی شارلوت سالمون الهام گرفته شده است. نقاش آلمانی که در بیست و شش سالگی در حالیکه باردار بود، به قتل رسید. منبع اصلی من، شرح زندگینامهی خود او بوده است که به قلم خودش به رشته تحریر درآمده است: زندگی؟ یا تئاتر؟»
شارلوت سیزدهمین کتاب دیوید فوئنکینوس نویسندهی فرانسوی است که سال 2014 منتشر شد. این کتاب داستان زن یهودی آلمانیای را روایت میکند که بر اثر اتفاقات پیش آمده و درگیریاش با دولت نازیها در آلمان مجبور به مهاجرت به فرانسه میشود. شارلوت در زمان انتشار سر و صدای زیادی به پا کرد و توانست برندهی جایزههای متعددی همچون، جایزهی «گونکور»، «رنودو» و جام کریستال بهترین رمان رسالهی فلسفی شود. تا کنون بیش از نیم میلیون نسخه از این کتاب در فرانسه فروخته شده است.
داستان شارلوت جایی آغاز میشود که نویسنده ما را با زن دیگری به نام شارلوت که خالهی شارلوت سالومون، شخصیت اصلی کتاب است آشنا میکند و داستان مرگ دردناک او را برای خواننده روایت میکند. جنگ جهانی آغاز میشود. مادر و پدر شارلوت با هم آشنا میشوند. ازدواج میکنند و بچه دار میشوند. کودک به یاد خواهر در گذشته شارلوت نامیده میشود؛ کودکی که شاید سرنوشت خالهاش را به دوش میکشد. شارلوت بزرگ و بزرگ تر میشود و در این میان مادرش هم خود کشی میکند. داستان شارلوت ادامه دارد...
رمان شارلوت از زمان انتشار با استقبال و توجه مخاطبان و منتقدان مواجه شد. ساناز فلاحنژاد یکی از مترجمان اینا ثر به فارسی دربارهی آن گفته است: «روش فوئنکینوس در این رمان به گونهای است که حس شارلوت را به ما منتقل میکند. جملاتی که از سر سطر آغاز میشوند و با نقطه به سطر بعدی میروند، میتواند نشانگر فریادهای فروخورده شارلوت جوان، ناشی از خشم او از محیط افسرده خانوادگی و بدرفتاریهای دولت نازی با او باشد.»
در سایت ایران کتاب نیز دربارهی رمان شارلوت آمده است: «داوید فوئنکینوس در رمان شارلوت، با شور زندگی، شوخ طبعی و دقتی هوشمندانه، به پرداختی بدیع از زندگی تراژیک و هنر والای شاروت سالومون دست یافته است. این رمان درخشان، مهیج و زندگی بخش، نتیجه ی اشتیاقی طولانی مدت در ادای دین به هنرمندی جوان است.»
روزنامههای فرانسوی مطالب قابل توجهی دریارهی رمان شارلوت نوشتهاند. در یکی از این مطالب دربارهی این رمان آمده است: «فوئنکینوس در یک فرم ادبی غیر منتظره دربارهی هنرمند موردعلاقهاش سخن گفته است. این داستان شبیه یک ترانهی بلند است و تمام شرایط لازم برای تبدیل شدن به اثری موفق را دارد.» در میان تمام تحسینها عدهای هم این رمان را مورد نقدهای تندی قرار دادهاند و یکی از منتقدان داستان را شرم آور با «یکی از توخالیترین شخصیتهای ادبیات فرانسه» نامیده است.
داوید فوئنکینوس نویسنده و فیلمنامه نویس فرانسوی متولد سال 1974 در پاریس است. او دوران کودکی و نوجوانیاش را در همین شهر گذرانده و در دانشگاه سوربن پاریس در رشتهی موسیقی تحصیل کرده است.
فوئنکینوس نوشتن را سال 2001 در بیست و پنج سالگی با کتاب «وارونگی حماقت؛ برگرفته از دولهستانی» آغاز کرد و با همین اولین رمان به شهرت رسید. او با کتاب وارونگی حماقت به اولین جایزهی ادبی خود، جایزهی «فرانسوا موریاک» دست یافت.
فوئنکینوس نسبت به سن وسالش آثار زیادی در کارنامه دارد و توانسته است مخاطبان زیادی را به خود جلب کند. آثار او به 36 زبان مختلف دنیا ترجمه شده اند و توانسته است مخاطبانش را در سراسر دنیا پیدا کند. او همچنین فیلمنامه نویس است و تاکنون چند فیلمنامه و از جمله اقتباسهایی از کتابهای خودش نوشته است.
به گزارش روزنامهی فیگاروی فرانسه او در حال حاضر یکی از پنج نویسندهی تاثیرگذار فرانسه است.
از سال 2001 و پس از انتشار رمان وارونگی حماقت، فوئنکینوس به طور متوسط سالانه یک کتاب منتشر کرده است و بسیاری از این کتابها برندهی جوایز ادبی مختلفی شدهاند. از میان آثار این نویسندهی فرانسوی میتوان به کتابهای «در میان گوشها»،«در صورت خوشبختی»، «حالم بهتره»، «خاطرات»، «قلب خودمختار»، «سوغاتی»، «پتانسیل شهوت انگیز همسر من»، «آنری پیک مرموز»، «به سوی زیبایی»، «لطافت» و «دو خواهر» اشاره کرد. از روی رمان لطافت سال 2011 فیلمی ساخته شده است که دیوید فوئنکینوس با همراهی برادرش «استفان فوئنکینوس» آن را کارگردانی کرده است. همچنین «ژان پل وو» کارگردان فرانسوی، سال 2014 از روی رمان خاطرات فیلمی به همین نام ساخت. این درام کمدی توانست توجههای زیادی را به خود جلب کند.
کتابهای «خاطرات» و «آنری پیک مرموز» نیز در فیدیبو در دسترسند.
دیوید فوئنکینوس علاوه بر نویسندگی کارگردانی هم میکند. او سال 2006 با همراهی برادرش استفان، اولین اثرش، فیلم کوتاه داستان پاها را ساخت. در قدم بعدی این دوبرادر اقتباسی از رمان لطافت را روی پرده بردند و 6 سال بعد، در سال 2017 فیلمنامهی حسود را نوشتند و آن را کارگردانی کردند.
دیوید فوئنکینوس داستانهای سادهای مینویسد. داستانهایش واقع گرایانهاند و از واقعیتهای ملموس زندگی انسان سرچشمه میگیرند. فوئنکینوس در کتابهایش روابط انسانی را به خوبی به تصویر میکشد و قلم بسیار لطیفی دارد. عشق، ترس از تنهایی یا رها شدگی، شکستهای عشقی یا موانعی که سر راه آدمهای داستانهایش قرار دارند موضوعاتی است که فوئنکینوس با جزئیات دربارهی انها سخن میگوید. او رگههایی از طنز هم در قلمش دارد که در پردازش موضوع به او کمک میکند و از نوشتههایش آثاری خواندنی و به یادماندنی میسازد
رمان شارلوت در ایران دوبار ترجمه شده است. سال 94 انتشارات البرز این رمان را با ترجمهی سعیده بوغیری منتشر کرد. در همین سال ساناز فلاحفرد نیز این رمان را برای نشر هیرمند از فرانسه به فارسی ترجمه کرد.
ترجمهی ساناز فلاحفرد از رمان شارلوت در فیدیبو قابل دانلود است.همچنین، خرید و دانلود کتاب الکترونیکی (pdf) شارلوت با ترجمهی سعیده بوغیری که نشر البرز آن را منتشر کرده است در همین صفحه ممکن است.
«ماجراهای خانم شارلوت»، مجموعه داستانهایی برای نوجوانان اثر «دومینیک دمرس» است که پی دی اف آن در فیدیبو موجود است و ربطی به کتاب شارلوت ندارد. پستچی فضول یکی از کتابهای این مجموعه است.
به راستی نمیتوان گفت آلفرد ولف زون زیباست یا نازیبا.
برخی بدنها به سوالی بیجواب میمانند.
تنها میدانیم نمیتوان نگاه را منصرف کرد.
وقتی آنجاست، تنها اوست که میبینیم.
زمانی که به دنبال او میگردم تا توصیفش کنم، به سرعت قدم برمیدارد.
عرق ریزان برلین را زیر پا میگذارد.
باید به مادر بیمار و خواهر از کار افتادهاش رسیدگی کند.
اما آخر با کدام پول؟
او که استاد آواز است، دیگر حق کار در هیچ کجا را ندارد.
تنها کولتوربوند برایش میماند.
همان انجمن همیاری که کورت زینگر آن را تاسیس کرده.
این تنها شخصی است که میتواند به او کمک کند.
همیشه دیر میرسد، سرانجام وارد دفتر کار زینگر میشود.
بازبانی الکن، عذرخواهیای نامفهوم ردیف میکند.
دستهایش را به شدت در هوا تکان میدهد.
دستهایی که در بارانیای بیش از اندازه گشاد گم شدهاند.
با وجود مضحک بود این حالت، زینگر هم لبخند نمیزند.
چرا که آلفرد شخصیتی برجسته است.
عجیب و غریب است، اما قریحهای بیکران دارد.
نظریاتی نو درباره سبکهای آوازپرداخته.
باید در ژرفناکترین ژرفای خویش به دنبال آوا گشت.
چطور ممکن است کودکان بتوانند این همه مدت جیغ بکشند؟
آن هم بی آنکه به تارهای صوتیشان آسیب برسد؟
باید به سرچشمه این نیرو بازگشت.
غوطهای جنون آمیز در آنچه در وجود ما پنهان است.
شاید همه اینها پیوندی با مرگ داشته باشد.
آلفرد دلبرباست، دل میخواهد به او کمک کند،حتی نجاتش دهد.
کورت به فکر میرود و بعد راهی به ذهنش خطور میکند.
آوازه خوان بزرگ، پاولا سالومون، دیگر استاد ندارد.
آنکه مدتها با او کار میکرد، به تازگی انصراف داده.
او بر خلاف میل خود، به این همکاری پایان داد.
راه دیگری نداشت.
در صورت ادامه همکاری با یک یهودی، تهدید میشد.
آخرین جلسه درس، جراحتی شدید بود.
آنان در پاگرد پله، در میان سکوت یکدیگر را ترک کردند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 317.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 250 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۲۰:۰۰ |
نویسنده | داوید فوئنکینوس |
مترجم | سعیده بوغیری |
ناشر | انتشارات البرز |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Charlotte |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۴/۱۰/۰۷ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 15,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این کتاب خیلی غیر قابل پیش بینی جلو رفت.زندگی پر فراز و نشیب شارلوت سالومون.و اما مرگ تنها گریزی برای درد هایش...
من هنوز کتاب رو تموم نکردم ولی تا اینجا کتاب بسیاز زیباییه زندگی پر از غم شارلوت که سرانجام آن چه میشه؟؟
کتاب برنده جایزه گنکور دبیرستانیهاست که با گنکور اصلی متفاوت اما بسیار با ارزشه
عالی بود ، ترجمه عالی ، شاعرانه بود
بیان یک حقیقت تلخ بود،مرگ غم انگیزی داشت...
کتاب بسیار زیبا بود.بسیار غم انگیز .
خیلی غم انگیز بود
به نظرم مبهم بود.